حبیب پیمان

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های شخص صاحب وبلاگ می باشد!

حبیب پیمان

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های شخص صاحب وبلاگ می باشد!

هدایت کننده گان نا فهم «Unqualified Directors»

جامعه ما از گذشته های دور تا امروز، توسط ملاه های مسجد نشین از اینسو به آنسو جهت و هدایت داده می شده و این روند همین امروز هم ادامه دارد. هرچند پدیده های دیگری هم در این راستا فعال بوده و به سهم خود نقشی داشته، ولی هیچ کدام قوی تر و مؤثر تر از آیدیولوژی مذهب نبوده است. تداوم و عمر طولانی این روند، زندگی اجتماعی جامعه ما را کاملاً به یک زندگی ای با سبک تخیلی مبدل گردانیده است. مذهب یک نیاز است و یک تکیه گاه ذهنی که انسان گاهی می سپارد خود را به آن. اما ما در زندگی اجتماعی خود به یک سلسله چیزهای نیاز داریم که جلوگیری از آن و هر گونه نیاز های دیگر اجتماعی، فاجعه ببار می آورد.

طوری که همه می دانیم، زندگی انسان ها معمولاً بر دو سبک «Life Style» و نوع مشخص استوار است. یک عده از انسان ها، زندگی شان را بر اساس یک واقعیت «رییلیزم» استوار می نمایند و عده ی دیگر هم بر مبنای تخیل. انسان ها برای انتخاب هر دو نوع و سبک زندگی، و رهنمون شدن به سوی آن، اساساً جهت داده می شوند و این جهت دهی ها هم از خود جهت دهندگانی دارند که در داخل خود جامعه می زیند. در این میان ملاه ها دانسته و ندانسته جهت دهندگان برجسته و پذیرفته شده ای در جامعه ما بوده و هستند؛ البته نه تنها در انتخاب و پذیرش نوع و سبک زندگی اجتماعی «زندگی برای زیستن»، بلکه در چگونگی زندگی سیاسی ما نیز.

حالا این جهت دهندگان هر کسی و دارای هر شکل و شمایلی باشند، زیاد مهم نیست. مهم این است که آیا طایفه یا گروه جهت دهنده از دانش لازمی که بتواند انسان های جامعه خود را به یک سمت مناسب و معقول جهت دهند و بکشانند، برخوردار هست یا نه. این واقعاً چیزی مهم و اساسی است که هر فرد جامعه باید روی آن حساس باشد. از نظر این حقیر پقیر و همانگونه که ما تجربه کرده و دیده ایم، کیسه دانش طایفه یا گروه جهت دهنده در جامعه ما از صلاحیت و داشتن دانش لازمه که جامعه را سو و سمت دهد، تهی بوده است. زیرا، سیستم آموزشی و دایره های تحصیلی و محیطی که این طایفه و گروه در آن آموزش می یابند و خود را برای جهت دهی جامعه آماده می کنند، از سبک و انواع زندگی اجتماعی و سیاسی انسان ها، بحث و گفتگوی آنچنانی ندارند و اگر دارند هم فقط بر مبنای تخیل است. به رباعی زیر توجه نمایید:

دارالعلوم

چو جای عقل به سر کاسه ی توهم شد...
نبوغ و دانش و فرهنگ از وطن گم شد
خزیده رفت به دارالعلوم، خمیده آمد باز
عبا چو روکش قاطر و شمله ها دم شد!
مارچ ۲۰۰۲ دنمارک

تفریح: آهنگ بدون موزیک از داود سرخوش