حبیب پیمان

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های شخص صاحب وبلاگ می باشد!

حبیب پیمان

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های شخص صاحب وبلاگ می باشد!

لیسه عالی فیضیه - جاغوری

لیسه عالی فیضیه در جاغوری، اولین مکتبی است که بعد از سقوط حکومت آن روزگار، بدست مردم منطقه در این ولسوالی تعمیر گردیده است. این مکتب، اساساً مادر مکاتب در ولسوالی جاغوری شمرده می شود. زیرا، بوجود آمدن این مکتب، از شوق و زوق مردم که نسبت به کلاشینکوف و چنته و ... داشت، کاهید و دل ها را بسوی فراگیری علم به پرواز درآورد ـ انگیزه ها و طرز دیدها را تغییر داد که امروز ولسوالی جاغوری از لحاظ رشد تحصیلی به یکی از ممتاز ترین ولسوالی ها در میان ولسوالی های افغانستان بحساب می آید.

من تصمیم دارم وب سایت لیسه عالی فیضیه را فعال نمایم. دوماین نام آن را خریده و فعالش ساخته ام که چنین است: http://fizia.org در این راستا از تمام کسانی که در این لیسه درس خوانده اند و یا در موردش معلومات دارند، صمیمانه اما جدی تقاضا می نمایم تا در تهیه مواد مرا یاری نموده و در این پروسه سهم فعال بگیرند. موادی که این وب سایت لازم دارد، عبارت از عکس، فلم، متن «خاطره» و غیره می باشند که هرکدام بجای خود از ارزشی خاصی برخوردار است و وب سایت را به یک وب سایت دیدنی و خواندنی مبدل می گرداند.

لیسه عالی فیضیه ـ جاغوری
عمارت لیسه عالی فیضیه
ب

دکان های سرلوچ ـ لیسه عالی فیضیه امروزی
گوشه ای از خاطره این حقیر پقیر... 


سر معلم محمد حنیف بختیاری انسان قابل قدر است. وی از آغاز دوران جوانی اش تا کنون به حیث سرمعلم در لیسه عالی فیضیه انجام وظیفه کرده و می کند. امروز هم مدیر و هم سرمعلم لیسه عالی فیضیه محترم محمد حنیف بختیاری است.

 

 

حنیف بختیاری
محمد حنیف بختیاری

 

دقیقاّ یادم است که این انسان شایسته و بزرگ به دنبال یک ملاه، دارای لنگی بسیار کلان و عبای خیلی دراز از دروازه مسجدی که من و ده ها تای دیگر مثل من با یک صدا می خواندیم: «تبت یدا ابی لهب و تب...» وارد شد به منظور نام نویسی.

در آن روز گار کوچک بودم و نمی دانستم چرا باید با یک ملاه وارد می شد. حتماّ والدین ما نمی توانستند بپذیرند یا شاید این حق را نداشتند که بدون حضور یک ملاه، ما را از مدرسه آخوندی اخراج نموده و شامل مکتب رسمی کنند.

لیسه عالی فیضیه بنام « مکتب ابتدایه فیضیه»  در داخل چند تا دکانی آغاز شد که از آن ها می خواستند بازاری بسازند که متأسفانه و یا شاید هم خوشبختانه به آن موفق نشده بودند.

براستی اگر آن دکان ها نمی بود، آیا ما لیسه عالی فیضیه امروزی را داشتیم؟ بعدها لیسه عالی فیضیه امروزی ساخته شد. سرمعلم حنیف اکثر روزها بعد از رخصتی، با کارگرانی که مکتب را ازسنگ و گل می ساختند، کار می کرد. چندین بار شاهد بودم اهالی قریه می آمدند و سرمعلم حنیف را به خاطر ساختن مکتب در نزدیکی قبرستان شان تهدید می کردند. چندین بار شب ها دیوارهای مکتب را به زمین ریختند و فردایش معلم حنیف باز با حوصله مندی خردمندانه ای که داشت، به ساختن آن ها می داخت. 

 

لیسه عالی فیضیه وقتی اولین بارشاگردانش را از صنف دوازده موفقانه فارغ کرد، دیگر مردم دیوارهای آن را ویران نمی کردند. نه تنها ویران نمی کردند بلکه به ترمیم کاری آن ها می پرداختند. شاید دیگر همه می دانستند که سرمعلم حنیف خدمتی بس بزرگ و فراموش نشدنی برای فرزندان، آ ینده  و...  شان می کرده و می کند. سرمعلم حنیف زمانی که به معلمی شروع کرد، جوان راشد، خوش طبع، قد بلند، باریک و بدون ریش بود ـ و موهای زیباه و سیاه رنگی داشت. به تصویر دقیقاّ نگاه کنید، من هرباری وقتی به این تصویر نگاه می کنم، گلویم را عقده می گیرد و نمی توانم تا چند دقیقه دیگر با کسی حرف بزنم. آقای بختیاری می توانست مانند هزاران پناه جوی افغانی دیگر، جانش را از افغانستان بیرون بکشد و در یکی از کشورهای اروپایی، آمریکا و یا آسترالیا، زندگی مجللی را آغاز کند. اما این انسان بزرگ تربیه و تعلیم فرزندان وطنش را ترجیح داد و چنین است که امروز چنین شکسته می نماید. زندگی واقعاً زود گذر است و زنده باد کسی که نامش، و اینکه از کجا آمد و به کجا رفت، بعد از خودش به خاطره ها زنده می ماند.

 

هیچ هزاره عصر حاضر مردم جاغوری نمی تواند خدمات تمام معلمین لیسه عالی فیضیه را و مخصوصاّ خدمت بزرگ سرمعلم محمد حنیف بختیاری را از خاطره اش پاک کند. یاد تمام استادان گرامی باد!

 

نظرات 31 + ارسال نظر
سمیرا دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:52 http://www.amantes.blogfa.com


دردمند
دردم را به که گویم ؟
خواستم با نسیم بگویم ،سر گرم چمن بود .
خواستم بنشینم کنار دریا ،سر صحبت را باز کنم،با ساحل غرق گفتگو بود،
پیچک ناز می کرد بر سپیداری که بر تنه اش پیچیده بود و .....................
خواستم با تو بگویم اما در خلوتت صدای غریبه ای را شنیدم .
درد خود را نگاه خواهم داشت ،شاید این سوختن خوشتر از آن افروختن باشد.
شاد باشی

باچه آزره دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:54 http://bacheazra.blogfa.com/

پیمان نازنین سلام بر شما
امروز جاغوری با معارف و فرهنگ که کسب کرده است گل سر سبد کشور به حساب میاید.این همه را ازکه وکیها بدانیم به جد که زحمات شایسته وشباروزیی حنیف بختیاری ودیگرهای دیگر ماحصل این باروری میباشد.
اما درجامعه ما که در یک خلسه تاریخی قرار داردبجای تقدیر از ایشان .وی و امثال او بارها مورد اتهام قرار گرفته چه ها که به انان نبستند!چه ها که با آنان نکردند (ازگلاب بروی شما کارهای قمندانی میگویم که فعلا در لندن سوسیال خورده و سرگرم پرکردن تشناب هاست).اماواقعا استقامت و پایداریی بختیاری و خیلی های مثل وی ستودنیست.
ولی افسوس که حضور ابلیس (بظاهر)مانع درخشش ارزشهای کاریی آنها میگردد.وفردای که مردم پی به زحمات سترگ این بزرگ مرد ها ببرند شاید خیلی از آنان را در جمع خود نداشته باشیم تا اکلیل قدردانی را بگردن آنها بیاویزیم.

حسین زاهدی چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:28 http://hussainzahedi.blogfa.com/

سلام حبیب جان عکس که از لیسه فیضیه گذاشتید کمی خاطره انگیز بود شاد باشید مطلب جدید دارم که که مرا از نظر نیکتان مستفید سازید

حبیب پیمان ـ پاسخ به آقای باچه آزره پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:55

کاکای گرامی، باچه آزره سلام و احترام!

من با تمام حرفهای شما موافقم، اما یک چیز را خیلی خیلی به سراحت می توانم بگویم که هیچ وقت کار نیک از بین نمی رود و از خاطره ها پاک نمی شود. کار نیک و عمل شایسته، نوشته ای را می ماند که روی سنگ حک شده باشد ـ اما شیطنت بازی های یک عده انسان های نا اهل، رنگ روغنی ی را می ماند که روی آن نوشته های حک شده، مالیده شده باشد. پس این رنگ و روغن مالی ها دوام ندارند و فقط برای یک مقطع از مان می تواند نوشته های حک شده روی سنگ را بپوشاند!

موفق باشید!

سهیلا جاغوری پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:25

برادر کرام محترم پیمان
من نامم جاغوریست اما تا حال جاغوری را فقط از شیشه تلویزیون دیده ام.
ولی معلوماتی که من از جاغوری دارم .مردم این مرزو بوم واقعا توجه دارند به آنچه که باید.
از مطرح نمودن این مطلب سپاسگزار تان هستیم وهستم.
این ارج گزاریی شما مارا واداشت تا ما هم از هر طریق توان از بختیاری و صدهای دیگر مثل او لااقل تشکر نماییم.
.
موفق باشید.

زکیه پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:05 http://www.sapida.blogfa.com

سلام به برادر ارجمندمان پیمان! این همه سعی و فعالیت شما را در راستای ارتقای اطلاعات نوجوانان ما نسبت به مرز و بوم پاک مادری مان به شما تبریک میگویم و امیدوارم که گام هایتان در این ره هیچگاه به سستی نگراید.سرفراز باشید

حسین ورسی شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 18:52 http://warasy.blogfa.com

دوست محترم سلام!
اگر فرصت داشتید ، بخش جدید " حافظ ، اندیشه ورز عصیانگر " را در وب " سخن " مطالعه نمایید و با ابراز نظر خویش این کلبه را منور سازید. کامگار باشید.

تقی بختیاری یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:45 http://www.sorkhbidag.blogsky.com/

درود اقای پیمان.
کاش پیام شما را قبل از رفتن به جاغوری در یافت میکردم. من حالا بر گشته ام. اما: از صفحه فیضیه چندین کاپی (print out) گرفته در جاغوری میفرستم. به همه دوستان توصیه خواهم نمود تا در حد توان مواد بفرستند. من نیز چند قطعه عکس قدیمی دارم که اسکن نموده روان میکنم و صد البته همراه نوشته ای (از نوع خاطره).
آفرین کار خوبی کردی که این صفحه را گشودی خوبتر ازآن ادامه این سایت است که این کار هم مطمینا از شما ساخته است. موفق باشی.

علی اکبر عطائی سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:27 http://afghancomputer.blogsky.com

سلام حبیب جان .... اولا مطلبت بسیار جالب بود .. و امیدوارم خدا تمام استادان ما را بیامرزد .... دوم اینکه وبلاگ جدید من که مربوط به قالب های وبلاگ است افتتاح شد ... با تیادل لینک با این وبلاگ موافقی؟
http://afghantemp.blogsky.com

یک شعر هزارگی سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:41 http://ز

شعر هزارگی:

شَو استه دَر گیریفته چار سوی دار واویلا
نه میخره کس وفا ره موفت در بازار واویلا
روی گول لیمله قیرو مونه اوزو ده گول صوب
وجود نسترن ره روی چوی دار واویلا
قد امری به معروف نهی از مونکر شی بینگیرنی
ده جان خر کنن جنگی ده صد ایجبار واویلا
بیسه طالب شونه مولا و مولا مولوی صایب
بین از کو قدی ایشپیش و قد اوسار واویلا
سر موی واری ام اِی کرزی کورزی گونا ندره
سریش توروش کیده پیشنه خوره بادار واویلا
موگیم اوقره مه کور بیتر وطن جان تا که ننگیرنوم
روی زرد تو ره قد پیکر اوگار واویلا

شعر هزارگی سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:20 http://h

چار سوی شار نه دار اصلاح شود

حبیب پیمان سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:06

دوست عزیز «شعر هزارگی» سلام بر تو!

مصراع های اول و آخر شعرت، گلوی انسان را پر می کند و نمی گذارد از آن.... چشم ها را بسوی آسمان به پرواز در می آورد تا قطرات اشکی که در داخل کاسه آن حلقه زده، چرخیده چرخیده بخشکند و پایین نریزند و کسی نبینند و دیوانه تصورش نکنند و...

جواد محبی سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 23:56

تشکر از همت والایت پیمان من هم فارغ از ان لیسه ام وخاطرات زیاد دارم.

علی شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:25 http://www.khorasan-e-now.blogfa.com

سلام دوست خوبم حبیب جان افرادی مثل آقای بختیاری که بدون شعار دادن مردانه وارد عرصه خدمت شده و تمامی سرمایه های مادی و معنوی خود را خالصانه به خلق محروم و مستضعف هدیه می کنند خیلی کم داریم اکثر ما بیشتر اهل شعاریم تا عمل. خدا ایشان و همه کسانی را که مرد عملند موفق و پایدار بدارد شما هم خیلی کار خوبی کردید که از یک انسان فداکار تجلیل کردید

امان شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 23:04 http://aman.blogfa.com

برادر بزرگوارم جناب حبیب پیمان سلام . هشتاد و هفتمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان را به شما عزیز تبریک میگویم . امید که در آینده نزدیک شاهد باز سازی ، پیشرفت ، امنیت ، و آبادانی کشور عزیز مان باشیم .

نواندیش چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 14:16 http://faslirehaie.blogfa.com

دوست محترم سلام!
وب " فصل رهایی " با مطلب جدید وآدرس جدید ، درخدمت شما قرار دارد. لطف نموده از نظریات تان مستفیدم ساز ید. باعرض حرمت

نگاهی نو یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:05 http://n-zaki.blogfa.com

دوست عزیز
نخستین بار است که وبلاگ شما می بینم
از دیدن آن لذت بردم به خصوص مطالب در باره جاغوری و لیسه آن دیار
منتظر نگاه و نظر شما در باره نگاه نو هستم

نواندیش پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 15:42 http://faslirehaie.blogfa.com

سلام دوست محترم !
اگر فرصت میسر بود ، قسمت دوم " سه محور خطر در افغانستان " را که به مافیای مواد مخدر ، اختصاص یافته است ، در وب " فصل رهایی " بخوانید. و نظر تان را دریغ نفرمایید. با حرمت

کمال کابلی جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 http://kamalkabuli.persianblog.com

سلام پیمان عزیز .
چندی این وبسایت باز نمیشد ؟
ایمل کردم جواب نیامد . گفتم نکند رفتی سر معلم شدی در لیسه فیضیه ؟ شوخی .
شکر که جور و سر حال هستی . عمرت دراز باد .
دیر شد طرف ما نیامدی ؟
قهر کدی ؟

علی جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 http://www.khorasan-e-now.blogfa.com

سلام پیمان جان خبری از شما نیست سری هم به ما بزنید

ناصر نادر جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:57 http://www.balg-e-gongo.persianblog.com

حبیب ان سلام.
الی آرزو دیروم ه جور باشی.
نه الی تبالی ره نه امده مگم داکتر اسد قد لالی خو آجی نعمت جاغوری رابه دن صوبا دیگه صوبا مین ده دیست شی منجی کیده دوم که چند دنه کیتاب بیره باز بلدی تو اتمن ره یی نوم.
خوش و خندان باشی و کولیگی ره سلام بوگی.

ناصر نادر جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:58

جان

ناصر جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:59

رافته دن

یلدا شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 19:09 http://www.yalda222.blogfa.com

سلام
اولا من الکی جایی نظر نمیدم
دوما خواهشن اگه میشه بین من چطور میتونم آهنگ صفورا رو گیر بیارم گوش کنم
البته با اینترنت
دیدم شما در آپ مهمر ماه آهنگ صفورا رو گذاشته بودین اما نمی یاد
اگه راهنمایی کنی ممنونت میشم

سخی هزاره جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:28

سیل کنید که عبداللهی در جواب محمدی چی قدر بی حیایی و بی ادبی و بی تربیتی می کند این آدم بددهان که روزانه در وبلاگ های دخترکان می گردد وبرای شعرها و وبلاگ های آنها به به و چه چه می کند مانند آتای خود گپ میزند چه گفته است .بخوانید :
هزاران دلیل عقلی ونقلی دیگر که شما از درک شان عاجزید ولازم به ذکر نیست.
گفته اید که از بهسودید. طبق اطلاعات بنده، سادات از جهل وحماقت مضاعف وچندلایه ای ملت شریف بهسود بیشتر استفاده کرده وآنان را تحمیق مذهبی نموده اند. تاآنجایکه هنوز هم که هنوز است سادات بدهان شما از باب شفا وتبرک شاش وگوه می کنند، وحتی از باب تیمن وتبرک بازنان نازا وعقیم مجامعت می کنند تا آنان بارور گردد. این اعمال نتیجه ای جهل وخریت وعدم آگاهی شماست.
که به ذعم تان گندی را بالا بزنی گندش بیشتر می شود.. فراموش نکنید برای پاک کردن اعتقادات گند وسنت های گندتر وپوچ، ناچاریم از گند صحبت کنیم.
http://www.abdullahi.blogfa.com/post-6.aspx
طبق گفته این دختر باز در جواب کامنت محمدی بهسودی ها بی شعور و بی منطق و بی فرهنگ و بعضا کسانی که عقیم بوده اند و هم اکنون صاحب فرزند شده اند فرزندان آنها ولد.... نعوذ بالله انسان تا چه حد باید بد ذات و حرام لقمه باشد که اینگونه هموطنان خود را خطاب کند !!!!!لا الا اله الله

سهیلا جاغوری شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:52

سلام
نهم سپتمبر.ویزای جهنم برای احمدشاه مسعود
دهم سپتمبر میلاد مولا امام زمان(عج)
یازده سپتمبر آغاز پایان بحران افغانستان
را به شما و همه انسانهای روی زمین تهنیت میگویم

محمد نوری شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 18:16

سلام
مرگ شاعر لرستانی...عزیز کلهر..که خود سوزی کرد ما را غمین ساخت
عزیز کلهر از دوستان راحله یار بود در المان
که شعر های خودرا شبانه در گورستان می نوشت
او را پدر شعر وحشت ایران می دانند
عزیز کلهر در فقر خود ساخته زندگی می کرئ...و30 سال سن داشت
خبر مرگ اورا به راحله یار بر سانید
محمد نوری خواننده ایران زمین

نگاهی نو یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:56 http://www.n-zaki.blogfa.com

این پیام به مولوی کمال کابلی داده شده است :
اقای کمال کابلی
شمع محفل شما را خواندم
از پرداختن به مطالب توهین به شخصیتهای مورد احترام بهتر است پرهیز شود، زیرا گفتن سخن ناصحیح و توهین آمیز جز دلیل بر سبک مغزی چیز دیگر نخواهد بود.
خواستم به شما همین را بگویم و بس
اگر حرف و سخنی داری هر نوع مطلب مذهبی و فکری به دور از آمیختن به حرف رکیک و سخی بچه گانه با برهان و منطق و دلیل مطرح کن
مسائل خلافی میان مذاهب پنچگانه زیاد است. تنها بر سر این سخن که آیا کلام خدا قدیم است یا جدید جنگهای خونینی در میان طرفداران این دو نظریه که عموما از اهل سنت بوده در گذشته سالها ادامه داشته است.
خمس هرچند در قرآن آمده است و کسی نمی تواند آن را منکر بشود ولی اینکه شیعیان یک پنجم اموالش را در ترویج فکر واندیشه شان مصرف می کند چه ضرری برای شما و امثال شما دارد. شما تمام دارای تان را در راه خیر مصرف کنید اگر کسی خرده ای به شما بگیرد حتما دیوانه است.
درست است شما اعتقاد به خمس آن طور که شیعه می گوید ندارید و خمس را تنها در غنیمتهای جنگی می دانید. ولی به همین نیز کمتر عمل می شود در جنگهای افغانستان غنیمتهایی که به دست برخی از گروهها اهل سنت افتاد آیا یک خمس آن را داد. اگر داده است که ما بی خبریم
امروز برادران اهل سنت ما آیه خمس را در کجا عملی می کند اگر مورد آن است برای بنویسید تا استفاده کنید
دوست عزیز سخن سبک دلیل بر سبک مغزی است دیگر خود دانی
خدا همه ما را هدایت کنید
اگر اعتقاد به منجی جهانی مهدی موعود داری فرارسیدن عید منجی جهانی را به شما تبریک می گویم
www.n-zaki.com
منتظر نگاه و نظر شما در وبلاگ نگاهی نو
www.n-zaki.blogfa.com

میلاد مهدی موعود ، منجی جهان بشریت ، مبارکباد
وبلاگ خوب و مطالب عالی و خواندنی دست شما درد نکند
نگاهی نو با دو مطلبی تحت عنوان "شوق انتظار" و " گزینه میان "بد" و "بدتر" منتظر نگاه و نظر شما
www.n-zaki.com
منتظر نگاه و نظر شما در وبلاگ نگاهی نو
www.n-zaki.blogfa.com
اگر ممکن است نگاهی نو را لینک کنید
یا حق

دوست یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:07 http://www.toufiq.blogfa.com

قو مای گل پیمان عزیز سلام . شرین کام وسر حال باشی . جالب خو اندنی است ! از دانمارک تا ناروی خیلی راه نیست . به دلیل عدم شیرلجی . خانه و بسایت درست جارو نشده است . در روز های آتی امید وارم اضا فه تر کنم .

نگاهی نو - کامل کابلی دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:03 http://www.n-zaki.blogfa.com

وبلاگ خوب و خواندنی داری
از اینجا سر بزن
این پیام به کمال کابلی داده شده است
نویسنده : کامل کابلی

اقای کمال کابلی
شمع محفل شما را خواندم
از پرداختن به مطالب توهین به شخصیتهای مورد احترام بهتر است پرهیز کنی، زیرا توهین و بی حرمتی جز دلیل بر سبک مغزی و کودکی گوینده چیز دیگر نخواهد بود.
خواستم به شما همین را بگویم و بس

ولی گفتم این صحیح نیست که سخن را همینجا قطع کنم ، بهتر است با این دوست که تا هنوز فکر کودکانه و به تعبیر ادبیات خودش بر ما حول نشیمانگاه خویش دور می زند باب بیشتر گفت و گو را باز کنم تا شاید چشمش به سوی رشد و کمال باز شود.
اقای کمال کابلی عزیز (زیرا انسان بنا به فطرت اولیه اش عزیز و با حرمت است) اگر حرف و سخنی داری به دور از آمیختن با کلام رکیک و کودکانه با برهان و منطق و خرد مطرح کن
تا هنوز مگر ندانسته ای که مسائل اختلافی میان مذاهب پنجگانه زیاد است. تنها بر سر این سخن که آیا کلام خدا وند قدیم است یا حادث؟ جنگهای خونینی در میان طرفداران این دو نظریه که عموما خاستگاه آن از میان فرقه های منسوب به اهل سنت بودند به وجود آمد، بسیار دلخراش و ویرانگر در تاریخ که به دوران محنت معروف است.
کمال جان، خمس با اینکه در قرآن مجید آمده است و کسی نمی تواند آن را منکر بشود, چرا شما از دادن خمس توسط شیعیان ناراحتی و یا خدای نخواسته در رنج به سر می بری؟ این صفت خوبی برای یک کودک عزیز نیست، زیرا کسی که مال کسی را به کسی روا ندارد، یکی از رذایل اخلاقی به شمار می رود که باید در کودکی از نهاد پاک یک کودک ریشه کن شود.
ادامه را در وبلاگ نگاه نو بخوانید
www.n-zaki.blogfa.com

[ بدون نام ] شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:53

به پناهگاه کوچک خود باز می گردم


لباس های رزمم را در می آورم


و تیرهایی که با خیره چشمی

جای جای آن را دریده اند

دم را


با پتویی دو نفره می پوشانم


و عشق

مرا با آغوشی تنگ در بر می گیرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد