حبیب پیمان

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های شخص صاحب وبلاگ می باشد!

حبیب پیمان

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های شخص صاحب وبلاگ می باشد!

ملالی جویا نفاق ملی را دامن می زند

بسیاری ها، و مخصوصاً کسانی که در این اواخر از جنگ های چندین ساله و جنایتکار جنگی در افغانستان صحبت می کنند، سخنان شان را از جملات مانند «میخ بر سر کوبیدن ها»، «سینه زنان را بریدن ها» و از این قبیل، آغاز می کنند. من در ابتداء تصور می کردم این جملات جوک هستند؛ اما کم کم که متوجه شدم، به این نتیجه رسیدم که هدف هزاره ها است.

 

وارد کردن این نوع اتهامات بی اساس بر هزاره ها از امروز نیست بلکه ریشه تاریخی دارد که گاهی در قالب فلم، گاهی از پرده تلویزیون و گاهی هم در تجمعات کوچک و بزرگ زمزمه می شود ـ و گاهی هم از دهن کسانی که تشنه شهرت هستند، شنیده می شود. زمزمه کنندگان این جملات در هنگام زمزمه چهره های شان را طوری حق بجانب می نمایانند که گویا فقط هزاره ها بوده که در طول سه دهه جنگ در افغانستان ـ در قندهار در پنجشیر در جلال آباد در کابل در هرات و غیره جاها تاخت و تاز کرده اند، خانه ها را ویران کرده اند و تاکستان ها و مزارع مردم را آتش زده اند و مردمان شهری و اطفال را زنده پوست کرده اند و مراکز تعلیم و تربیه را تعطیل کرده و بنابودی کامل کشانیده اند و هرچه آثار ترقی و تمدن را از بین برده اند ـ و دیگران همه و همه نه تنها در جنگ شریک نبوده اند بلکه همه در مسافرت بوده و در افغانستان هیچ حضور نداشته اند.

 

هرچند خوب است در عصری کنونی که مردم افغانستان از بر گردادن به اصلاح صلح و ثبات دوباره در کشور شان صحبت می کنند و دارند دموکراسی سوته ای را تمرین می کنند، سکوت شود و این گونه مسایل دامن زده نشود ـ اما چقدر سکوت و در برابر چه کسانی..؟ من یک بار نه بار ها این را شنیده بودم که گفته شده هزاره ها در غرب کابل میخ بر سر مردم کوبیده ـ ولی از کسانی شنیده بودم که عقل شان در گوش شان بوده و هیچ گونه نیروی تجزیه و تحلیل نداشته اند یعنی هر چه را می شنیده اند، همان را صحبت می کرده اند؛ اما هیچ گونه عکس العملی از خود بحیث یک هزاره نشان نداده بودم تا اینکه تلویزیون آقای احسان الله بیات و ملالی جویا هم این جملات را زمزمه کردند.

 

تلویزیون آقای احسان الله بیات

در تعطیلات، ماه جولای سال 2007 میلادی، در سویدن در خانه یکی از دوستانم بودم که تلویزیون شان تلویزیون آقای احسان الله بیات را می گرفت. در این تلویزیون، برنامه ای را بنام «حقیقت» دیدم که سخنگوی تلویزیون از همین جملات شروع کرد «میخ بر سر کوبیدن ها و...». آقای قسیم اخگر و رییس دانشگاه کابل از تحلیل گران و نظر دهندگان بودند و آقای صدیق چکری بحیث یک مجریم آورده شده بود و خبرنگار این تلویزیون پافشاری داشت تا آقای صدیق چکری قبول کند که گویا جنایتکار جنگی است و تمام آنچه در طول 20 سال اخیر در افغانستان به وقوع پیوسته، متوجه او و امثالش می شود. خبرنگار خطاب به صدیق چکری گفت: «میخ بر سر کوبیده شده آیا شما نمی پذیرید»! او در پاسخ گفت: نه هرگز...! و ادامه داد که تا امروز کسی را ندیده است که گفته باشد بر سر یکی از اعضای فامیلش و یا دوستانش میخ کوبیده شده باشد و همچنان جنازه ای را نیز ندیده که میخ بر سرش کوبیده شده باشد و در هیچ یک از رسانه های ملی و بین المللی هم مشاهده نکرده در حالیکه دروازه بروی تمام ژورنالستان داخلی و خارجی در آن وقت باز بود و کسی عکس و فلم برداری را مانند وحشی های قرن 21 «طالبان»، گناه نمی دانست ـ بناءً نمی تواند یک دروغ محض را قبول کند. صدیق چکری از خود خبرنگار می پرسد که اگر عکسی یا فلمی یا چیزی را دارید که بتواند ادعای تان را صیحت ببخشد، چرا آن را در اختیار مردم قرار نمی دهید و چرا از همین تلویزیون تان نشر نمی کنید. صدیق چکری در اخیر می گوید که احزاب در آن روزگار بر علیه همدیگر تبلیغات منفی می کردند و این ادعا، یکی از همان تبلیغات های منفی است و حقیقت ندارد.

 

 

و اما ملالی جویا

  1. باز در همین تعطیلی در همین خانه، یک فلم مستند را تلویزیون 1 سویدن نشر می کرد که ملالی جویا و کارکردگی های او را نشان می داد. این فلم ملالی جویا را از هرات تا پارلمان نشان می داد. ملالی جویا وقتی اولین پیام تلویزیونی اش را به منظور مبارزه انتخاباتی در یک اطاق کوچک که از ژورنالیست می پرسد که رویش را طرف کامره کند یا روی کاغذ ببیند، ثبت می کند، چنین می گوید: «هموطنان عزیز! شما می دانید که کشور ما را ویران کردند و شما همه شاهد هستین که این همه میخ برسر کوبیده شد، این همه سینه زنها بریده شد و غیره و غیره...». این پیام ثبت می گردد و چند روز بعدش از یکی از تلویزیون ها از کابل نشر می شود و خلاصه ملالی جویا وکیل شده به پارلمان می رسد. این بود اولین برخورد مغرضانه این خانم.

  1. در وب سایت کابل پریس به مدریت کامران میرهزار، نوشته ای از فرید رستاخیز نشر می شود اینگونه:
    « خانم سیما سمر عضو شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی
    اسنادی از نشرات "حزب وحدت اسلامی" که ملالی جویا ارائه نموده است.
    جمعه 4 مه 2007, بوسیله ى
    فرید رستاخیز

    (اشاره: کابل پرس محل تضارب آرا و بازتاب نظرات گوناگون است. خانم سیما سمر اگر پاسخی به این نوشته داشته باشند، در کابل پرس بدون کم و کاست نشر می شود./ کابل پرس)

    بارها گفته شده که خانم سیما سمر، رئیس کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان از اعضای مرکزی حزب وحدت اسلامی به رهبری کریم خلیلی میباشد اما وی همیشه در ظاهر عضویت در یکچنین حزب قاتل و مزدور رژیم ایران را رد کرده بدون آنکه کلمه‌ای علیه آن حزب به زبان راند. شاید به این علت که میداند افشای نزدیکی‌اش با حزب منفور و میهنفروش تباهی کامل شخصیتی را برایش ببار خواهد آورد.

    بعلت رشته های وحدتی وی بود که در کابینه آقای کرزی جابجا گردید و بعد هم ریاست کمسیون حقوق بشر برایش اعطا گردید که در تمام این ماموریت هایش هیچ دست آوردی نداشته اما با وجود آن غرب کوشید که از وی قهرمان بتراشد و با دادن جوایز پیاپی او را مطرح سازد.

    اما درین اواخر در جریان طرح "مصالحه ملی" بازهم افکار وحدتی خانم سیما کار کرد و در ارتباط به این طرح بیشرمانه موقف بشدت مذبوحانه و مغایر با آرزو های مردم ما اختیار کرد. مخالفت خانم سیما برای رهایی دو طالب در برابر آزادی اجمل نقشبندی بازهم ضربه دیگری بود به شخصیت کاذب این خانم که جایگاهش در بین مردم را بیشتر از پیش به زمین زد.
    از یک فردی متعلق به حزبی بدنام، جنایتکار و پیگانه پرور انتظار نیز نمیتوان داشت که خدمتی برای مردم ما انجام دهد و اینرا کارکرد های چندساله خانم سیما سمر به اثبات رسانیده است.
    چندی قبل در برنامه گزارش شش و نیم تلویزیون "طلوع"، ملالی جویا در انتقاد به کارکرد کمسیون حقوق بشر و وابستگی رئیس آن به حزب وحدت سخن گفت و اسنادی در اثبات ادعایش از لابلای نشریات حزب وحدت ارئه نمود.
    من از مدتها در تلاش بودم تا کاپی این اسناد را بدست آرم ولی از آنجاییکه خانم ملالی جویای قهرمان مصروف سفر در خارج از کشور بود این کار مدتی به درازا کشید، با سپاس از دفتر ملالی جویا که این اسناد را در اختیار من قرار دادند که اینک آنرا در معرض دید هموطنانم قرار میدهم تا بیشتر با خانم سیما آشنا شوند».

من شخصاً فرید رستاخیز را نمی شناسم و برایم ارزشی هم ندارد که بشناسم؛ ولی هدف از کوپی کردن این متن، برخورد مغرضانه ی ملالی جویا است که ادعا می کند یک زن پاک و حقیقت گو است. وی راز توفیقش را در راندن سیماثمر از صحنه های سیاسی و اجتماعی افغانستان می داند. جویا سیماثمر را بخاطر عضویت در حزب وحدت متهم می کند و روزنامه های حزب وحدت را جمع آوری نموده برای فرید رستاخیز می فرستد تا به پندار خودش اثبات کند که سیماثمر عضو شورای مرکزی حزب وحدت می باشد و او فکر می کند و خوش است که گویا چه چیز پنهانی ای را کشف کرده که «CIA» آمریکا از کشف آن عاجز بوده است. از نظر این خانم، حزب وحدت در میان احزاب جهادی افغانستان گویا یک حزب آدمخوار و منفوری می باشد «چون حزب هزاره است» و هرکسی هم که عضو این حزب باشد، مجریم ترین انسانی است ـ و یا اینکه احزاب دیگر با شمول احزاب غیر جهادی، هیچ گونه وابستگی خارجی نداشته و هرکدام از خود شرکت های تولد راکت، کلاشینکوف، تانک و ماشین های چاپ پول و غیره داشته؛ فقط حزب وحدت بوده که از ایران کمک می گرفته است. جویا این را هیچ تحقیق نکرده و یا اگر کرده هم طفره می رود که در میان تمام احزاب جهادی و حتا غیر جهادی، حزب وحدت یگانه حزب سیاسی در افغانستان می باشد که زنان از تصمیم گیرندگان این حزب بوده اند. اگر مردم دقت کرده باشند و از واقعیت نگذرند، احزاب جهادی دیگر در افغانستان حضور زنان را در جمع شان اصلاً نمی توانستند بپذیرند و همچنان احزاب غیر جهادی از حضور زنان فقط بخاطر پر رنگ کردن محافل خوشی شان استفاده می کردند بطور مثال آقای ترکی و دوستانش زمانی که روزهای تولد شان را جشن می گرفتند، دختران زیادی را جمع می کردند و می رقصاندند. اگر حضور زن فقط برای رقص و زینت بخشیدن محفل و یا فقط برای نمونه در یک جمع باشد که حضور نیست ـ و الا بجز از حزب وحدت، در کدام یک از احزاب سیاسی جهادی و غیر جهادی افغانستان 4 تا 6 زن عضو شورای مرکزی اش بوده و تصمیم می گرفته است..؟ قسمی که من اطلاع دارم، فقط داکتر اناهیتا راتبزاد در جمع دوستان پرچمی حضور داشت و آنهم در کمیته اجرایی این حزب که بعدها برای چند هفته وزیر نیز شد.

 

(برای رفع سؤتفاهم لازم است متذکر شوم که من عضو حزب وحدت نیستم و مدافعش نیز نیستم و این بیان هم به منظور دفاع از حزب وحدت نیست ـ اما چون یک تبعه افغانستان هستم و بحیث یک شهری آن سرزمین نمی توانم از آنچه که از نظرم حق است، بگذرم).

 

گذشته از این، ملالی جویا و دوستانش وقتی می توانند در قید ترین دور مطبوعات، یعنی دوران طالبان، از وحشتناک ترین صحنه ها و وحشی گری های آن گروه فلم برداری کنند ـ و در صورتی که می توانند کوپی های روزنامه های حزب وحدت را از سال ها پیش تهیه کنند و برای فرید رستاخیزش بفرستند؛ این را نیز می توانند که عکسی و یا فلمی را از «میخ بر سر کوبیدن ها» برای مردم ارائه دهند تا ادعاهای شان را صیحت ببخشند ـ و اگر نمی توانند پس چرا اینگونه شعار های سبکسرانه و غیر مسؤلانه سر می دهند..؟!

 

از نظر من، ملالی جویا قبل از اینکه به ملت هزاره اتهام وارد کند و قبل از اینکه سیماثمر را متهم به عضویت در حزب وحدت کند، یک نگاهی مختصری به گذشته خود و اینکه مربوط به چه یک سازمانی است، باندازد.

 

ملالی جویا دختر یکی از اعضای فعال شورای مرکزی سازمان رهایی است. جویا که از دوران کودکی تا کنون در خانه های اعضای فعال این سازمان بزرگ و تربیه شده است، یکی از کسانی است که دیدگاه ها و حرف های رهبران پشت پرده ی این سازمان را انعکاس می دهد. شعار هایی را که جویا در پارلمان افغانستان سر می دهد، از خودش نیست بلکه حرف های رهبران عقب پرده سازمان رهایی می باشند که در قالب این خانم شکل و شمایل گرفته تبارز می یابند.

 

سازمان رهایی که به رهبری داکتر فیض در سال 1977 در کابل تاسیس گردید، از جمله سازمان هایی است که بجز از اعضای خود ـ تمام نهاد ها، تنظیم ها و رهبران اکثریت مطلق احزاب سیاسی جهادی و غیر جهادی را در افغانستان «خر» خطاب می کند و یکی از افراطی ترین گروه در افغانستان بشمار می رود. این سازمان بعد ها مانند سایر سازمان ها در پشاور و کویته پاکستان فعالیت داشت. بعد از ربوده شدن داکتر فیض رهبر این سازمان بدست نیرو های حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، خانمش لیلا، مشهور به «مینا» به رهبری این سازمان انتخاب می گردد. مینا روی یک سلسله اختلافات درون سازمانی، در سال 1987 میلادی توسط یکی یا شاید تمام اعضای شورای مرکزی این سازمان در دفتر کارش به قتل رسیده و در زیر فرش دفتر دفن می گردد. گفته می شود نیروی های حزب اسلامی گلبدین حکمتیار در قتل وی دست داشته اند اما آنچنان روشن نیست. بهرحال، ملالی جویا که عضوی سازمانی است که اعضا رهبر را قتل نموده زیر فرش دفن خاک می کند، می آید سیماثمر را که بیش از 14 تا شفاخانه بزرگ و بیشتر از 20 باب مکتب در کشورش تعمیر کرده، محکوم می کند و تلاش دارد وی را بدنام و خود را بجای و موقعیت او جابجا کند. هرچند این مسله و این برخورد ها نو نیست. هرکسی بخاطریکه بجای برسد، باید یک سلسله کارها بکند. در سرزمین ما افراد همیشه پایش را روی گلوی کسی گذاشته بالا پریده است نه اینکه از شایستگی و لیاقت خودش ـ پس در چنین یک سرزمینی، حرکت و برخورد این خانم نیز غیر معمول نیست.

 

 

یک نمونه از شعارهای سازمان رهایی. برگرفته شده از راه پیمایی اعضای این سازمان در اسلام آباد. اصل فلم از این راه پیمایی را می توانید در وب سایت «راوا»ببینید.

 

جالب این است که اکثر نویسندگان، وبلاگ داران و روشنفکران افغانی و مخصوصاً هزاره ها را که می بینیم، سکوت هستند و هیچ چیزی نمی گویند. و کسانی هم که سخن می رانند، همین است که می گویند «میخ برسر کوبیدن ها» و از این قبیل. هیچ کسی نیست که بگوید پوست کردن ها، دست و پا بریدن ها، زنده بگور کردن ها، نخبگان این سرزمین را در کانتینر بند کردن ها و کشتن ها و گور های 300 و 400 نفری حفر کردن ها و غیره... همه می گویند «میخ برسر کوبیدن ها»..!

 

من بحیث یک کسی که در سرزمینی بنام افغانستان بدنیا آمده ام و هزاره هستم، چنین نتیجه گیری می کنم که افغانستان اساساً سرزمینی است که بزرگترین خایه مال ها و نوکر پرورها و دروغگویان دنیا را در دامنش پرورانده است. در هیچ گوشه دنیا انسان های چاپلوس تر و دروغ گو تر و کرو کور تر از دروغ گویان و چاپلوسان افغانستان وجود ندارد. این سرزمین، انسان های مستقل و آزاد اندیش و غیر وابسته و حقیقت گو و خردپرور را خیلی کم پرورش داده است. انسان های که واقعاً به مسایل و مردمش و سرزمینش انسانی فکر کنند و انسانی برخورد کنند و عدالتخواه باشند، انگشت شمار بوده و انگشت شمار هستند. طوری که شاعر می گوید:

 

کار و بار عشق دشوار است قربانت شوم

بردباری سخت در کار است قربانت شوم

سر اگر از درد خالی گشت دیگر سر که نیست

کوزه ی لبریز از آچار است قربانت شوم

چاره ی خود می کنم از چارسو بر من چه غم

گر تمام خلق ناچار است قربانت شوم

آنکه روشنفکر گوید خویش را بد می کند

خرفروش کهنه بازار است قربانت شوم

کاغذ تشناب قدرتهاست برگ دفترش

لاف او در بین تالار است قربانت شوم

خایه مالی می کند داییم ولی با دستکش

ابتکار او درین کار است قربانت شوم

چاپلوسان باز سمینار برپا کرده اند

بحث روی «غند بادار» است قربانت شوم

آنکه دارد از پس تنبان طالب انگلگ

دالرش پنجاه کلدار است قربانت شوم

آنچه طالب می کند با ما، بپایان کی رسد

تازه این از پشت ایزار است قربانت شوم

بر فراز بام ما کاغذ پرانی می کنند

از کدامین چرخه، این تار است قربانت شوم

شعر اگر تلخ است تقصیر از من بیچاره نیست

در دهانم باز نسوار است قربانت شوم

..............

این شعر از محترم داکتر سمیع حامد است که من فقط چندتای آن را نوشته ام.

 

در افغانستان هیچ فردی صاحب نام، و هیچ تنظیمی و یا گروهی مستقل نبوده و نمی تواند ادعا کند که وابستگی خارجی نداشته است. در ضمن هیچ یک از تنظیم های سیاسی جهادی و غیر جهادی نمی تواند مدعی گردد که آدم نکشته و در تخریب افغانستان دست نداشته است. اتفاقاً وابستگی و نوکر بودن را مردم افغانستان بیش از 400 سال است که از دولت مردان گذشته به میراث گرفته و تلاش دارند این را برای نسل های بعدی نیز به میراث بگذارند.

 

بحث ما بیشتر روی قومیت است چون وقتی ادعا می کنند که «میخ بر سر کوبیدن ها»، هدفش شان هزاره ها است نه حزب خاصی و اشخاص مشخصی. از اینجا است که من بحیث یک هزاره دلم بدرد می آید و وادار می شوم از هموطنان خود سوال کنم که هزاره ها در کدام جنگ دخیل بوده که میخ بر سر مردم کوبیده باشند؟! هزاره ها در کجای افغانستان حمله کرده که جنایتکار جنگی شمرده شوند؟! آیا دزد و متجاوز را در خانه خود دست گیر کردن و او را بجزای اعمالش رساندن، جرم است و انسان باید جنایتکار جنگی شمرده شود؟ هزاره ها در کدام قندهار یا پنجشیر رفته مردم بیگناه، زنان و اطفال را زنده پوست کرده که جنایتکار جنگی باشند؟

 

اگر از حق نگذریم، آتش جنگ همیشه یا در بامیان، یا در غرب کابل و یا در یک منطقه دیگر هزاره نشین شعله ور بوده که دیگران بالای هزاره ها حمله می کرده اند. هزاره ها در هیچ منطقه بالای هیچ قوم و حزبی حمله نکرده و در طول تاریخ افغانستان همیشه قربانی تاخت و تازهای اقوام دیگر بوده و اگر توانسته، تا حدی از خود دفاع کرده اند. این دیگران اند که بالای هزاره ها همیشه حمله کرده و انسان های بیگناه را پوست کرده و اطفال را زنده بگور کرده و نخبگان جامعه افغانستان را در کانتینرها بند کرده و سوزانده و تاکستان های و مزارع مردم را آتش زده و مراکز تعلیمی را بند کرده و آثار تاریخ و تمدن را نابود کرده و گورهای دسته جمعی را که میان 300 تا 600 انسان را در خود گنجانیده، حفر کرده اند. هزاره ها نکرده و اتفاقاً این هزاره ها هستند که در دوران جنگ و بی ثباتی ـ بیشترین مکتب را تعمیر و تاسیس کرده و بیشترین انسان های تحصیلکرده را در جامعه امروزی افغانستان تقدیم کرده اند. در طول 30 سال گذشته، دیگران ویران و غارت کرده و از انسان بودن انسان منکر شده، اما ما در کنار اینکه پوست شده ایم، آباد کرده ایم و تعمیر کرده ایم ـ ولی متأسفانه دیگران قهرمان خطاب می شوند و ما مجریم ترین انسان ها..!

 

عکس یکی از پوست شده گان هزاره در یکاولنگ که زنده پوست شده بودند

 

 

اطفال و والدین شان که همه زنده بگور گردیده بودند - یکاولنگ

 

 

عکس یک دست و یک پای بریده شده از یک انسان بیچاره که توسط تنظیم های غیر وابسته بریده شده است.

 

نظرات 170 + ارسال نظر
رضایی جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:39 http://www.sokhane-nau.blogfa.com


دوست فرهیخته آقای پیمان سلام

نوشته کنونی ات تبارز دهندهُ یک سلسله حقایق عینی و درد های تاریخی است. در افغانستان رسم بر این شده تا کسی را که دلسوز و خدمت گار مردم است به شکلی از اشکال از صحنه بیرون زند. نفس و حیات همکاری و قدردانی از زحمات انسان های شایسته و خادم مردم جایی در تفکر و باورهای مردم ما ندارد و جایش را کینه توزی، تبر زدن به ریشه یکدیگر و از پا در آوردن یکدیگر گرفته است. هرکس به خاطر جلب میدیا شور و واهمه بر پا می کند بدون ارایه راحل و الترناتیف مشخص و معین. فرهنگ لاف وگزاف ، داعیه وادعا وشعروشعار در بین اکثر کسانی که خود را مدافع حقوق مردم میدانند، رایج شده و این تنها راهی برای شهرت یافتن است.

به هر حال گفتنی ها در این مورد زیاد است.

درود

قربان علی دانش جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 17:23

از آنجا ایکه نوشته دوست بدون نام ما به طرف داری از سیما سمر و ضدیت با ملالی جویا برشته تحریر در آمده این جانب بعنوان یک فرد بی طرف به منظور روشنی انداختن زندگی سیاسی سیما سمر و ملالی جویا نوشته زیر را پیش کش مینمیم:
ملالی جویا
تجاوز امپریالیست های امریکائی و متحدین شان بر افغانستان و اشغال این کشور بر پایه یک ائتلاف امپریالیستی و ارتجاعی بین المللی صورت گرفت . نیروهای ارتجاعی داخلی گوناگونی این تجاوز و اشغالگری را استقبال کرده و به پیشواز متجاوزین و اشغالگران امپریالیست شتافتند .
یکی از این دار و دسته ها ، باند ارتجاعی رویزیونیستی بود – و هست – که " ملالی جویا " به آن تعلق دارد و تحت رهبری آن فعالیت می نماید . شامل بودن این باند در جمع تسلیم طلبان ملی به پیروی از قدرت ارتجاعی خارجی رویزیونیستی است که این باند به آن وابسته است . قدرت رویزیونیستی مذکور علیرغم اینکه در افغانستان قوت نظامی ندارد اما از لحاظ سیاسی از تجاوز و اشغالگری امپریالیست های امریکائی و متحدین شان حمایت می نماید . این قدرت ارتجاعی از رژیم دست نشانده پشتیبانی می نماید و در ساحات مختلف به آن یاری می رساند . باند تسلیم طلبی که " ملالی جویا " به آن تعلق دارد ، در چوکات حمایت از متجاوزین و اشغالگران امپریالیست ، از رژیم دست نشانده حامد کرزی نیز حمایت می نماید . البته این حمایت قسمی است که تمامی جناح های رژیم را در بر نمی گیرد ، بلکه بطور خاص حامد کرزی و به عبارت دیگر جناح حامد کرزی که جناح مورد حمایت خاص امپریالیست های امریکائی است را شامل می گردد . تمامی تبلیغات و فعالیت های عملی این باند بر محور حمایت از جناح حامد کرزی ، و مقدم بر آن حمایت از متجاوزین و اشغالگران امپریالیست امریکائی و متحدین شان ، در مخالفت با جنگ سالاران جهادی پیش برده می شود .
اینچنین موضعگیری ای بطور خاص در لویه جرگه قانون اساسی نیز به روشنی مشهود بود . " ملالی جویا " و کسان دیگری مثل او بطور صریح و علنی از حامد کرزی حمایت می نمودند و مخالفت شان با جنگ سالاران جهادی در لویه جرگه را بر مبنای همین حمایت پیش می بردند . " ملالی جویا " در مخالفت علیه اشغالگران امپریالیست تهوری از خود نشان نداد . او مخالف رژیم دست نشانده در کلیت آن نبود . او مخالف لویه جرگه به عنوان یک نهاد سنتی فئودالی و مدافع مرتجعین نیز نبود . او حتی مخالف شرکت جنگ سالاران جهادی در لویه جرگه قانون اساسی نیز نبود . او صرفا با قرار گرفتن رهبران جهادی در راس کمسیون های لویه جرگه مخالف بود و در همین مورد بود که به اصطلاح احساساتی شد و " تهور " از خود نشان داد و خواهان محاکمه آنها در محاکم بین المللی جنایات علیه حقوق بشر گردید .
این درخواست اخیر دو وجه داشت . وجه اول همراهی با جناح کرزی در مخالفت با جنگ سالاران جناح مخالف در لویه جرگه بود ، جناحی که خواهان سیستم پارلمانی بودند و با سیستم ریاستی مورد حمایت کرزی مخالفت می کردند . مخالفت میان جناح کرزی و جناح مخالف مذکور به مفهوم مخالفت میان شوونیست های پشتون و مرتجعین غیر پشتون نیز بود و از این نظر ، " ملالی جویا " یکجا با جنایتکارانی مثل سیاف و همقماشان او ، از جناح شوونیست ها حمایت می کرد . وجه دوم چشم داشت از امپریالیست های امریکائی و متحدین شان بود که هم اکنون " محاکمات بین المللی جنایات علیه حقوق بشر " را به عنوان یک حربه بین المللی علیه یکتعداد از مخالفین شان در جهان در دست دارند . اینکه مردمان افغانستان نباید جنایت کاران جهادی ، و همچنان جنایت کاران طالبی و جنایتکاران خلقی و پرچمی ، را ببخشند و باید آنها را به محاکمه بکشانند ، یک حق مسلم شان است . اما " محاکمات بین المللی جنایات علیه حقوق بشری " جاری ربطی به این حق مسلم مردمان ستمدیده کشور ندارد . " ملالی جویا " از طریق تقاضا برای تدویر محاکمات بین المللی جنایات علیه حقوق بشر " در واقع از امپریالیست های متجاوز و اشغالگر امریکائی و متحدین شان میخواست که جنایتکاران جهادی افغانستانی را همانند جنایتکارانی چون رئیس جمهور سابق صربستان از قدرت بر اندازد و قدرت بیشتری به او و رفقایش در رژیم دست نشانده عطا نماید . این خواست در واقع خواستی برای خوشخدمتی بیشتر و ادعای نوکری وفادارانه تر به بارگاه امپریالیست ها است ، خواستی که در عین تسلیم طلبانه بودن خود توهم آمیز نیز هست و این توهم را دامن می زند که متجاوزین و اشغالگران امریکائی و متحدین شان تصفیه جنگ سالاران جهادی از مراجع قدرت دولت دست نشانده را بطور کل در دستور کار شان دارند .
حرکت " ملالی جویا " در لویه جرگه قانون اساسی مورد حمایت وسیع قرار گرفت . اما این حمایت وسیع ، حمایت توده های رزمنده ضد اشغالگران و رژیم دست نشانده نبود ، بلکه درست بر عکس آن ، حمایت امپریالیست ها ی متجاوز و اشغالگر ، حمایت بروکرات ها و تکنوکرات های جناح کرزی در رژیم دست نشانده ، حمایت منسوبین باند رهبری کننده " جویا " و همرنگان شان ، حمایت اقشار میانی متوهمی که خواهان زدن جنگ سالاران توسط اشغالگران هستند و حمایت توده های متوهم در کشور های غربی بود . هر گروه مترقی و انقلابی ایکه از ملالی جویا حمایت کرده باشد ، کار نادرستی انجام داده است .
" احساسات " نشان دادن او در لویه جرگه قانون اساسی برای آرایش این جرگه ضرور بود . البته بر مبنای این " احساسات " نوکران قدیمی و امتحان داده امپریالیست ها از راس کمسیون های لویه جرگه قانون اساسی کنار زده نشدند ، اما این " احساسات " در حد خود و به اندازه ارزشی که برای امپریالیست ها داشت ، مورد تقدیر و نوازش قرار گرفت . رادیو ها ، تلویزیون ها و مطبوعات امپریالیستی وسیعا این " احساسات " را تقدیر کردند و " زن قهرمان " با اعطای نشان و مدال از سوی امپریالیست ها مورد نوازش قرار گرفت.

سیماسمر
"خانم سیما سمر" ، شوهرش بنام "شعله یی" توسط "خلقی ها " دستگیر گردیده و ناپدید شد. خودش سال ها در صفوف "سازمان رهائی" و در سطح بالائی در "جمعیت انقلابی زنان ...." فعال بوده است. سازمان رهائی در واقع ادامه همان "گروه انقلابی خلقهای افغانستان " است. این گروه در اوایل دهه پنجاه خورشیدی رسما از " سازمان جوانان مترقی" و "جریان شعله جاوید" انشعاب کرد و هیچگاه خود را "شعله یی" نخواند. "سازمان رهائی افغانستان" با قبول تئوری رویزیونیستی " سه جهان" از لحاظ موضعگیری بین المللی از مائویزم برید و در پهلوی رویزیونیست های حاکم بر چین کنونی قرار گرفت، بنا " خانم سیما سمر" در طول مدت زمانی که در درون "سازمان رهائی" و "جمعیت انقلابی زنان ..." فعالیت می کرد نه یک " شعله ئی " بود و نه یک مائوئیست.
"سیما سمر" تقریبا شانزده سال قبل بنا به دلایلی از "سازمان رهائی ..." و "جمعیت انقلابی زنان...." بریده و پس از آن برای مدت کوتاهی بایک تشکل "مائوئیست " رابطه داشت. او و شوهر کنونی اش به دلیل نظرات و عملکرد های انحرافی سیاسی و ایدئولوژیک و هم چنان به دلیل عملکرد جنایتکارانه ضد حقوق بشری شان از این تشکیل اخراج گردیدند. او پس از قدرت گیری جهادی ها در کابل در رابطه با حزب وحدت اسلامی قرار گرفت و در طول مدت جنگ های ارتجاعی خانمانسوز میان جهادی ها در کابل جریان داشت، علنا به عنوان یک هزاره گرای مرتجع در پهلوی حزب وحدت اسلامی قرار داشت و یکی از طرفداران پرو پا قرص مزاری محسوب می گردید و هنوز هم به این طرفداری ادامه می دهد. او پس از آنکه رهبری حزب وحدت اسلامی در بامیان متمرکز گردید، به عضویت شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی درآمد و سالها در پهلوی کریم خلیلی قرار داشت. میان "سیما سمر" و "حزب وحدت اسلامی" موقعی فاصله افتاد که او قبل از جلسه بن با محمد ظاهر شاه سابق رابطه گرفت و به عنوان فردی متعلق به جناح ظاهر خان در این جلسه شرکت کرد و بعدا وزیر امور زنان گردید. اما در زمان تصدی این وزارت نیز رابطه "سیما سمر" کاملا با "حزب وحدت اسلامی ...." قطع نبود و او در جلسات این حزب شرکت می کرد. انتصاب "سیما سمر" به عنوان رئیس کمسیون حقوق بشر مستقما توسط حامد کرزی و بنا به دستور اشغالگران امپریالیست و دست اندرکاران ملل متحد در افغانستان صورت گرفت. او و کل کمسیون حقوق بشر جز جناح کرزی شمرده می شوند، هم چنانکه کریم خلیلی به عنوان معاوین کرزی جز این جناح محسوب می گردد. به این ترتیب روشن است که گزارش کمسیون حقوق بشر را گزارش شعله یی خواندن یاوه گوای بیش نیست. شعله یی ها و مائوئیست ها با اشغالگران و خائنین ملی به شدت مخالف اند و علیه آنها قاطعانه مبارزه می نمایند. کسانی مثل "سیما سمر" و سایر دست اندرکاران "کمسیون حقوق بشر" در خدمت به متجاوزین و اشغالگران امپریالیست در پهلوی کرزی، خلیلی، ربانی، سیاف و سایر جهادی های شامل در جرگه خائنین ملی رژیم دست نشانده قرار دارند و هیچ تعلقی ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی با مائوئیست ها و شعله یی های رزمنده ندارند. بصورت مشخص سازمان ریزیونسیتی رهائی نیز یکی از مدافعین تجاوز و اشغالگری امپریالیستی در افغانستان است و "خانم سیما سمر" اینک یکبار دیگر با این سازمان وشخص ملالی جویا از لحاظ سیاسی همدست و همداستان است، گرچه از لحاظ تشکیلاتی تعلقی با آن ندارد.


ظاهر شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:10


نویسنده محترم مقاله «ملالی جویا ـ نفاق ملی را دامن می زند» سلام به شما ،یک نکته ای را خدمت توصیه نمایم که مردم ما تاکی در قعر خود فریبی و تاکی در منجلاب ناسیونالیزم کور دست و پا بزنند. برای مردم هزاره چه فرق میکند که آنها را سازمان نصر و سپا وحرکت و حزب وحدت تاراج و چپاول نماید و یا سیاف و مسعود و ربانی؟ واقعیت این است که جنایت کاران مرتجع پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک و غیره هیچ تفاوتی از هم نداشته و دشمنان کل مردم افغانستان است .هیچ کدام ان در سفاکی و درنده خویی از همدیگر کم و کثری ندارند.
وقتی شما از جنایت کاران و راه زنان هزاره دفاع نمائید؛ یک فرد بی غرض و عوام پشتون، تاجیک، ازبک و غیره نیز با تابعیت از جو موجود؛ از جنایت کاران ملت خودی دفاع می نماید؛ این پروسه در خدمت تکرارتسلسُل وار خر سازی تمامی ملیت ها و کاملاً به نفع استبداد مرتجعین قرار خواهد گرفت.
واقعیت این است که افشا گری ملالی جویا منحصر به میخ کوبیدن ها نیست، اگر شما تمامی سخنان او را نه بلکه یک چهارم آن را گوش کنید خواهی فهمید که بیشترین حمله و افشا گری او از جنایت کاران غیر هزاره است . من طرفدار ملالی جویا نبوده بلکه او را یکی از کسانی میدانم که در اشغالگری کشور ما با امریکایی ها هم دست است، اما چون من مخالف وی هستم دلیل نمی شود که دست به جعل تاریخ بزنم .
در ارتباط با تلویزیون آریانا باز شما اشتباه میکنید، این اشتباه شما ناشی از این است که چون کانال آریانا را ندارید درقضاوت تان عجله به خرج داده اید. برنامه « حقیقت» را دوستان مشاهده کرده اند که جنایات را از هر قماشی که باشند افشا می نمایند. باز هم نظر من این نیست که تلویزیون آریانا تمامی حقیقت را بدون غرض به تصویر می کشد. در جامعه طبقاتی هیچ چیز بدون غرض و جود ندارد اما تجزیه و تحلیل شما از موضوع آن قدر ناسیونالیستی و خام است که آدم خجالت می کشد از یک هزاره باسواد و آگاه چنین برداشتی داشته باشد.هر هزاره آگاه رسالت روشنگری را بعهده دارد که باید آگاهی و دانش سیاسی را در میان ملت افغانستان ترویج دهد، بدیهی است که رسالت روشنگری با یک دیدگاه انترناسیونالیستی و بدور از تعصبات قومی و قبیلوی را هش را در میان مردم باز می تواند. جنگیدن زیر لوای این هزاره و آن پشتون و تاجیک مرتجعی که از خون مردم تغزیه می شوند چه نفعی به حال ملت افغانستان و به نفع هزاره ها دارد؟ من فکر می کنم بجای دفاع از ستم گر و جنایت کاران؛ مدافع ستم دیده ها باشید و بکوشید اتحاد و همبستگی را در میان تمامی ملیت ها و اقوام دامن بزنید.

Adalat شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 21:49

Salam zemni taeede naweshtahai paiman
mekhastam bogoyom ki totea bar alaihe khonom sima samar zeyad ast, dar yak az website ba zabani pashto sima samar ra HAZARAE FASHIST YAD karda bod ,jalib ast ne ki yak fashisht yak zane ra ki joz kare khair bare jamea jeze degare anjam nadada ast fashisht bekhanad
wa amma aghai danish aya maktab jor kardan kare ghalat ast?shoma bar asase kodam manteq sima samar ra HAZARAGARAI MORTAJE yad mekonid???yak namona az karhai zidde ensani az sima samar neshan bete man ki tahala nadedam,DANISH danish dari ensaf neeeeeee bedrooood

نافهم یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:31

ظاهر جو پهلو بگردان که صبح شد ............... خوب خو میبینی

حبیب پیمان یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:18 http://www.paiman.com

سلام دوست عزیز ظاهر جان و تشکر از پیامت!

بله در اینکه چپاولگر، ستمگر و جنایتکار وابسته به ملیت و منطقه خاصی نمی شود، من با شما کاملا موافق هستم. ولی بحث من روی جنایتکاران جنگی نیست و اگر توجه کرده باشید، من هیچ کسی را و هیچ تنظیم مشخصی را نقد و یا در باره اش صحبت نکرده ام. در مورد حزب وحدت اگر چند جمله نوشته ام، درست نوشته ام و به این خاطر هم بود که حزب وحدت را بنام هزاره متهم می کنند. اگر حزب وحدت در مناطق غیر هزاره نشین درگیر جنگ بوده، شما لطف کنید بگویید ـ شاید من خبر نباشم.

اگر از نظر شما و تلویزیون آقای احسان الله بیات و ملالی جویا و...، ایستادن در مقابل حمله کننده و متجاوز جرم است، نیز روشن نمایید. در افغانستان بسیاری ها از هزاره ها انتظار دارند تا در مقابل تفنگ و شمشیرشان نیز دولا دولا شوند و اگر هزاره حمله کننده ای را در خانه اش دستگیر کنند، نباید به او چیزی بگویند و باید کفشش را پیش پایش جفت کنند و خیلی محترمانه برخورد کنند ـ در غیر آن قوم وحشی و ملیتی که میخ بر سر مردم کوبیده، شمرده می شوند.

آنچه که من گفته ام و تکرار می کنم این است که یک تعداد کسانی هستند که ملیت هزاره را بصورت یک قوم و یک ملت محکوم می کنند که این قوم وحشی است، میخ بر سر مردم کوبیده و از این قبیل چیز ها. بناً برای من بحیث یک هزاره دیگر فرق نمی کند که این شعار را کی سر می دهد؛ تلویزیون آقای احسان الله بیات، شخصیت ملالی جویا و یا فرزند حضرت محمد از عربستان سعودی. هر کسی بیاید این گونه شعار های دروغ و بی اساس را سر دهد، من بحیث یک هزاره، بحیث یک انسان در مقابلش میاستم ـ چون دروغ است و دروغ گفتن و دروغ پذیرفتن، هر دو با هم مساوی است..! در ضمن نمی دانم تعبیر شما از واژه ناسونالیزم چیست.. اگر خواستید، یک وقت میشه در یاهو میسنجر روی این مسله صحبت کنیم.

اگر کسی بیاید شعار دهد که کریم خلیلی و یا محقق مزار و یا فلان قوماندان هزاره جنایت کرده، من حرفی ندارم چون من بحیث یک انسان خیلی سرسختانه طرفدار محاکمه جنایتکاران جنگی هستم ـ ولی طرفدار این نیستم که گناه از تو و من دوزخ نشین باشم. البته معنی این جمله این نیست که من کریم خلیلی و یا محقق مزار را بحیث جنایتکار جنگی می شناسم، نه و هرگز! من کسی و یا کسانی را که آتش جنگ در خانه اش شعله ور بوده باشد، به هیچ عنوان و به هیچ منطقی نمی توانم جنایتکار جنگی خطاب کنم ـ چون جنایتکار جنگی کسی می تواند باشد که حمله می کند نه کسی که دفاع می کند.

وقتی شما اعتراض می کنید که ملالی جویا را نباید چیزی بگویید چون یک سلسله حرف های خوب هم گفته و یا تلویزیون آقای احسان الله بیات را، معنی اش این است که سیماثمر گویا یک انسان خایین در افغانستان بوده و ملالی جویا و تلویزیون آریانا راست می گوید که ملت هزاره یک ملت وحشی است و میخ بر سر مردم کوبیده است و سیماثمر نیز یک انسان خایین.

از نظر من، جنایتکار و جنایت پذیر یکی است و دروغ گو و دروغ شنو نیز یکی است. ما نمی توانیم معضلات که دامنگیر مردم افغانستان بود و است را، با نادیده گرفتن و با چشم بسته و گوش کر از کنارش رد شدن، از بین ببریم. ما باید بحیث یک ملت زنده و بحیث مردمان بیدار روی مسایل و مشکلات گذشته و حال بی پرده و رویراست صحبت کنیم و بحث کنیم و تمام آنچه که واقعیت دارد را، اکسپلور کنیم و باز کنیم تا در آینده با مشکلات از این قبیل روبرو نشویم. شاد باشید!


ali یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:23 http://yahya_alimi@yahoo.com

in karha wa amal bad shayastaya yak ansan nist waqhan kasy ka in amal ra angam midahand msl haiwan wa hatta pasttar hastand man namidanam ka in amal zasht ky payan khahad yaft yahya hastam az italia

ظاهر یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 17:29

دوست عزیز پیمان سلام به شما، اول اینکه جنگ هایی که از آن بنام میخ کوبیدن ها معروف شد ابتدا در مناطق هزاره نبود، یعنی در مناطق غیر دشت برچی یا قلعه شهاده بوقوع پیوست که بعد ها دامنه اش وسیع تر شده در مناطق عمدتاً هزاره نشین گسترش یافت. نمیدانم شما کابل را بلد هستید و یا خیر اگر نیستید هم مهم نیست از دوستان تان بپرسید، جنگ های حزب وحدت با مسعود فاشیت که عمدتاً در مناطق غیر هزاره بوقوع پیوست،

ظاهر یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:48

(ابتدا پوزش از اینکه در صفحه قبل نوشته نا کامل فرستاده شد)
دوست عزیز پیمان سلام به شما، اول اینکه جنگ هایی که از آن بنام میخ کوبیدن ها معروف شد ابتدا در مناطق هزاره نبود، یعنی در مناطق غیر دشت برچی یا قلعه شهاده بوقوع پیوست که بعد ها دامنه اش وسیع تر شده در مناطق عمدتاً هزاره نشین گسترش یافت. نمیدانم شما کابل را بلد هستید و یا خیر اگر نیستید هم مهم نیست از دوستان تان بپرسید، جنگ های حزب وحدت با مسعود فاشیست عمدتاً در مناطق غیر هزاره بوقوع پیوست، یعنی افشار که تنها منطقه هزاره نشین نسیت. ثانیاً اینکه تلویزیون احسان الله بیات و ملالی جویا وقتی به شرح جنایات می پردازد منظورش جنایت کاران جنگی است نه مردم هزاره. شما که این همه دیگران را به دروغ گویی متهم میکنید آیا سندی دارید که ملالی جویا و تلویزیون احسان الله بیات هزاره ها را قوم وحشی گفته باشد؟ جواب منفی است. پس قبل از اینکه دیگران را به دروغ گویی متهم کنید بهتر نیست یخن خود تان را بو کنید؟ واقعیت این است که ملالی جویا و تلویزیون احسان الله بیات چنین شهامتی ندارند تا ملتی را به وحشی بودن متهم کند. کما اینکه تحلیل هایش مغرضانه نیز هست. اگر چنین گفته باشد بدانید که در دنیای مجازی انترنیت تنها شما نیستید که نمایندگی از سخن گویی هزاره ها را داشته باشید. این را بدانید که روشنفکران هزاره به مراتب از شما بهتر به مطبوعات و انترنیت دست رسی داشته و توانایی یاوه سرایی هایی که به ملت هزاره نسبت داده شود را دارند.
اینکه شما می پندارید کسانی هسنتد که ملت هزاره را وحشی معرفی نموده باشند، بهتر نبود منبع این اتهام را روشن میکردید؟ درست است ممکن است کسانی این جا و آنجا باشند که چنین پرت و پلا بگویند اما این مسئله هرگز در مطبوعات راه پیدا نکرده و اگر کرده باشد شما منبع را در اختیار ما بگزارید و بعداً جواب دندان شکن را بی بینید !
دوست عزیز پیمان جان از شما خواهشمندیم که برداشت ها و پندار های تان را هرگز در مطبوعات رسمیت ندهید که ساده گی هزاره را نشان میدهد. شما هرگز در سایت ها و نشرات غیر هزارگی چنین چیزی را نمی بینید که آنها از هزاره ها شکایت داشته باشد که به ملت آنها توهین شده باشد( یعنی هزاره ها آنها را چیز هایی گفته باشند). بدبختی ساده انگاری ما در این است که خود ما مبلغ توطئه دشمن علیه خود هستیم . یعنی اینکه شکایت کنیم که ما را وحشی گفته است. اگر کسی هم انکار کند که چنین نکرده باز پا فشاری کنیم که گفته است. پیمان جان امیدوارم حرف های مرا فهمیده باشی.
متاسفانه شما هم به میخ میزنید و هم به نل، از یک جانب میگوئید اگر کسی محقق و خلیلی را متهم کند حرفی ندارید اما از جانب دیگر می گوئید که آنها را به حیث جنایت کاران جنگی نمی شناسید. اگر آنها را به حیث جنایت کاران نمی شناسید پس چرا اگر محاکمه شوند حرفی ندارید؟
اینکه می گوئید دیگران در خانه هزاره ها آمده و هزاره ها نقش دفاعی را داشته باز درست نمی گوئید. درست اش این است که نیروهای ارتجاعی چپاولگر پشتون، تازیک، هزاره و ازبک همگی تجاوز گر بوده اند، آنها نه تنها به حریم دیگران تجاوز نکرده بلکه چپاولگری را از درون قوم و ملت خودی شروع کرده و آموخته اند. شما سعی نکنید به ذهن توده های عام هزاره ابهام و سر در گمی خلق کنید تا هزاره ها توانایی درک مسایل سیاسی را نداشته باشند. متاسفانه شما آنقدر خود راضی گرایانه بحث می کنید که انتظار دارید خوانندگان سایت تان شما را دلسوز هزاره ها و این جانب را خائن به هزارها بشناسند. گویا هر کسی به شکل کور کورانه از ناسیونالیزم ارتجاعی هزارگی دفاع نکرد حتماً از ملالی جویا و تلویزیون احسلان الله بیات پشتیبانی می نماید. چنین حکمی از جانب شما خام بودن تان را در مسایل سیاسی نشان میدهد و من بعنوان یک هزاره ناسیونالیست مترقی مخالف ساده اندیشی شما هستم.
شما چرا این قدر علم سیما ثمر را به دوش می کشید؟ آیا در میان هزاره ها تنها سیما سمر سمبل قهرمان سازی هزاره ها است و بس؟ اگر کدام نهاد حقوقی ، احزاب جنایت کار را به جرم نقض حقوق بشر محاکمه نماید که حزب وحدت نیز شامل این احزاب باشد؛ باز چه خواهی کرد؟ وقتی حزبی بعنوان جنایت کار جنگی شناخته شود، سیما ثمر را که عضو آن بوده و در شرایط فعلی هوادارش است، نیز در بر دارد. حال فکر کنید که به پشتیبانی آمریکایی ها سیما سمر مصئون مان، سوال این جاست که کسی که عضو حزب جنایت کار جنگی باشد میتواند رئیس کمسیون حقوق بشر نیز باشد؟
پیمان عزیز برداشت غیر از مسئله ننمائید، پُشت سر کسانی اقتدا نموده دست به قهرمان سازی بزنید که ارزشش داشته چند روز دوام دار باشد.
امید وارم بحث ام را فهمیده باشی. من شما را بعنوان یک هزاره با احساس درک می کنم اما از هر احساس دلسوزانه نباید استقبال کرد. تنها احساساتی قابل تقدیر است که درست بیاندیشد و توقع ملت اش را با درک از اندیشه اش بالا ارتقا دهد . من امید وارم پیمان لالی مطالبات سیاسی اش را بالا ببرد. مثلاً برای تساوی حقوق هزاره ها، برای خود ارادیت ملی هزاره ها ، برای فدرالیزم و برای حق تعین سرنوشت هزاره ها مبارزه نماید، نه برای اینکه مثلاً فلان احمقی در فلان جا هزاره ها را وحشی گفته باشد.
حتی هزاره های چهیل سال قبل برای کاهش مالیات و برای حقوق سیاسی مبارزه میکرد اما بعضی از قومای ما مثل پیمان عزیز از ساده اندیشی برای این مبارزه می نماید که کسی هزاره ها را وحشی نگویند.

ظاهر یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 21:22

پیمان عزیز طبق روال نشراتی، دشنام دادن به افراد مجاز نمی باشد، امیدوارم شما نیز این پرانصیب را رعایت نموده نوشته های اوباشان و اراذل را در سایت تان کنترول نمائید. من فکر نمیکنم شما این مقررات را ندانید که اگر کسی شکایت کند سایت تان را از دست خواهی داد.

حبیب پیمان یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:00

بچشم ظاهر جان... تو هرچه می گویی، درست است و حق داری..!

ع ترکمنی یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:14

دوستان سلام.
در ارتباط به شخیصت خانم ملالی جویا باید گفت که این خانم محترم اولآ هیچ ادب جرنالیستی ندارد چنانچه همه سخنانش ره شنیده اید بجز دشنام و فحش چیزی در زبانش نیست.ببینید اگر بفرض ملت افغان ملالی ره بحیث نماینده در سازمان ملل و یا به حیث وزیر خارجه و یا بحیث قاضی انتخاب کند آیا او میتواند در کنفرانس ها و یا مجالس با منطق و یا با زبان دپلماتیک صحبت کند؟
دومآ تا هنوز ایشان چه خدمتی و یا چه دست آوردی ره برای مردم و ملتش و یا حتی در ولایتی که بعنوان نماینده انتخاب شده است دارد؟
تعدادی دوستان خانم جویا ره فقط بخاطر دشنام و تندگویش قهرمان میداند چون مردم افغانستان خونگرم و داغند از انسانهای آتشی ولو هر چه باشه خوشان میایند.
اما در مورد جنایتگاران جنگی من به این عقیده هستم که جنگهای تنظیمی جنبه قومی داشته نه حزبی و هیچ فردی از این غائیله فارغ نیست و اسامی کسانی که در لیست سازمان ملل نوشته شده است هم بر اساس قومیست نه بر اساسی قضاوت قانونی چراکه در این قضیه مثل تقسیم قدرت و جلسه روم جنایتکاران هم طبق سهمیه بندی قومی ترتیب شده است.
اما دوست ما خانم سیما ثمر ره مورد انتقاد قرار داده است که عضوی حزب وحدت بوده شاید جنایتگار جنگی باشد که این قضاوت شاید نوعی جدیدی باشد.شما اگر اشخاص ره بر اساس مطعلقات حزبی به محاکمه بکشید در افغانستان کسی مجزا از این معرکه نیست بطور مثال شخص آقای رئیس جمهور کرزی در ابتدا عضوی مهاز ملی بعدآ عضوی دولت ربانی بحیث معاون داکتر عبدالله وزیرخارجه بعدآ هم عضوی گروه طالبان و بلاخره هم رئیس دفتر ظاهرشاه و رئیس جمهور اگر قضاوت حزبی باشد باید آقای کرزی باید چندین بار محاکمه شود و همچنین دیگر سران اقوام و گروها.
اما هدفی ره که خانم جویا از حمله به خانم سیماثمر دنبال میکند حسادت و تنگنظری بیش نیست خانم جویا میخواهد از این طریق به محبوبیت خانم ثمر لطمه بزند و خود ره بعنوان تنها زن قهرمان کشور قلمداد کند که کاری چندان ساده ای نیست چون خانم جویا نمیتواند با آوردن چند مدال از طرف کشورهای که بنوعی دنبال منافع خود از سخنان اوست بتواند جای دیگران ره بگیرد چراکه کشور و مردم ما شفاخانه مکتب تعلیم و تدریس میخواهد نه مدال و نشان که این خدمات ملی از خانم جویا بعید است و او فقط میخواهد از زبان به مردم نفقه بدهد.

ظاهر دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:06

دوستان سلام، ابتدا من فکر میکردم آقای پیمان هنوز پیام های دشنام را نخوانده است، اما حالا میدانم که او یا خود به نام دیگری دشنام میدهد یا اینکه هم آهنگ با آنها عمل می کند. چرا که پیام قبلی اش نشان میدهد که با لومپنا موفق است . یعنی از حرکات لومپنانه دفاع می نماید. البته تا جایی نیز حق دارد؛ وقتی کسی توانایی نداشته باشد جواب مخالف را با منطق و استدلال ارایه نماید باید فحش و دشنام نثارش کند.
البته در میان سایت ها و وبلاگ نشراتی چه در میان هم وطنان ما و چه در میان دیگران این اولین و یگانه موردی است که مشاهده می کنم. خیر است من گله ندارم چرا که حبیب لالی دوره کودکیش را در لب نلی نشینی کویته سپری کرده و بهمین دلیل خوی خنجر کشی و دشنام گویی را ترک نکرده است.سایت نقش خانه را دارد اگر او در هزارجات پرورش می یافت لااقل یاد میگرفت که مردم را به خانه اش دشنام ندهد.
پیمان لالی تشکر از پذیرایی ات من رفتم دیگر هرگز به دشنام خانه ات سر نخواهیم زد، در اخیر یک توصیه به زبان کویته گی به شما می نمایم :
حبیب لالی کمال کن یار ! جهان فرهنگ را با زبان فرهنگ باید جواب داد!

PRINCE دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:57

ZAHIR GAPA MEFAMI YA NE?SEDDEQI CHAKARI KI YAK ZAMANI MOKHALEFE ASLI HEZBE WAHDAT BOD MEGA MEKH ZADANHA YAK TABLEGHATE MANFI BAR JANAHE MOKHALEF BOD KI DAR AN ZAMAN GOROHA BAR ALAIHE HAMDEGAR TAWTEA MEKARDAN, TO BAZ SHALLA ASTI ,NAKONA AZ JOMLA AFRADI KHAENIN ASTI KI MARDOME KHOD RA HADAF QARAR DADI, AGAR CHONIN AST BESYAR BE WEJDAN ASTI
KHAFA NASHI, FROME GERMANY PRINCE BEDROOOD

حبیب پیمان ـ به ظاهر جان دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:05

دوست عزیز ظاهر جان سلام..!

من اتفاقا همین لحظه در کلاس نشسته بودم و متن زیر را می نوشتم.

(((دوست گرامی و برادر عزیز پرینس «PRINCE» سلام. من ازت صمیمانه خواهش می کنم بحیث یک برادر کلانتر یا ممکن است خورد تر که ما همدیگر را فحش ندهیم ـ چون از فحش دادن و کلمات رکیک نمی توانیم به نتیجه برسیم.

وبلاگ و وب سایت جای خوب و مناسبی است برای اینکه ما بحث کنیم و خوب جدی بحث کنیم اما نباید همدیگر را توهین نماییم. من می دانم شما با نظر ظاهر جان مخالف هستید و این تنها شما نیستید بلکه بسیار اند که با اینگونه طرز دید مخالف هستند و متاسفانه این حاکمیت این نوع طرز دید بود که هزاره ها بیش از سه صد سال در زنجیر اسارت زیست. البته این تنها ظاهر جان هم نیست که اینگونه فکر می کند شاید زیاد باشند... آنچه مهم است، این است که ما به تمام انسان ها اجازه دهیم و فرصت دهیم تا خود را باز کنند و حرف های شان را بزنند و گفتگو کنند و بحث کنند و غیره. ما با دشنام دادن به همدیگر نمی توانیم به نتایجی برسیم که خرد پسندانه باشد.

من یک سلسله کلمات بکار رفته در پیامت را پاک کردم و امیدوارم ناراحت نباشی چون خود نظرت هنوز باقی است))).

ظاهر جان حالا که نوشته ای که من در کنار نالی بزرگ شده ام، پس یک کلمه از برادرت هم بشنو، اینکه شهر های پاکستان بجز اسلام آباد، همه یکسان اند. من بزرگ شدنم را در کنار نالی های کویته به مراتب ترجیح می دهم از بزرگ شدن در کنار نالی های پشاور. چون کویته مرکز هزاره ها است یعنی من باز هم در کنار مردم خود بزرگ شده ام. راستش این است که آب و هوای «ویانا» ترا مست کرده است و حق داری چنین بنویسی... از شما هم گیله و شکوه ای نیست...!

زهرا جعفری دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:46 http://www.chake-haye-sorkh.blogfa.com

برادرگرامی سلام
من مطالب وبلاک تان را خواندم و همینطور نظریات موافق ومخالف را . فقط یک چیز به ذهنم رسید و آن اینک به گفته یکی از نویسندگان هموطن" ما نباید از دیگران گیله کنیم باید خود در پی افشای حقایق براییم و از دیگران بخواهیم که به ما این اجازه را بدهند هماطوری آ نها از پدران امیر ، سردار ، سپهسالار، حاکم، جنرال خود دفاع می کنند به ما هم این حق را بدهند که از پدران و مادران اسیر و برده خود بدست آنها دفاع کنیم"
با این دید ما دیگر نباید از دیگران انتظار داشته باشیم باید خود درپی بیان محرومیت ومظلومیت مردم خود باشیم نه ایکه دیگران چه می گویند.به قول همان نویسنده که در بالا نقل قول شد " در افغان ستان ما سیاست بیگیر که نگیرند ، حاکم است" حالا تعدادی با علم کردن شایعات دوران جنگ های کابل تمام جنایات 250 ساله اسلاف شان را پاک کنند. ما نباید ناراحت شویم باید هر کس تلاش کند تا حقایق روشن شود به امید آنروز.

PRINCE دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 17:31

SALAM CHASHM PIAMAN JAN
ZAHIR MANTEQ AM DARI??WALLA APARIN

بیدار پیمان سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:02

آقای پیمان نفاق افکنی اینست که یک زن را که از حقوق خود واز حق نمایندگی خود دفاع می کند متهم به نفاق افکنی می کنید نفاق است . برو به صورت خود بپاش که از خواب بیدار شوی خواب خرگوشی بس است بگذارید آدمها حرفهای خود را بگویند درا فغانستان پروژه دولت ملت هنوز ناتمام است وشاید چیزی به ملت شکل نگرفته است وچطوری از آن دفاع می کنی برو خرت را بردار به کوهستان بروید شما هزاره ها آدم نمی شوید

بیدار پیمان سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:05

یادم رفت که به شما توصیه کنم که واژه خراب نکنید اصلا نفاق ملی نداریم تاکسی بیاید به آن دامن بزند از جهل مرکب بدر آیید

ممد پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 http://afterwar.blogfa.com/

سلام
مطلب قابل تآملی داری
باید خواند و آفلاین هم خواند
جور باشی

رزی جمعه 26 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:51

به بیدار پیمان ! نفاق ملی نداری ؟ لطفا برو از پدر کلانت سوال کن که این تخم نفاق را از دو صد سال قبل کیها در اذهان عا مه مردم کا شتند و کدامین حکامان واز کدامین تبار بودند ؟ عزیزم چشمانت را کمی باز کن .

رازق رزاقی جمعه 26 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:26 http://www.shokhak.blogfa.com

سلام آقای پیمان
یک ضرب المثله که میگه از چل چل سک دریا مردار نمیشه.
ازی رقم خر مگس ها ده وطن ما و شما زیاده. یک زره کثافت بیشتر شوه (فند خارجی ها) که اینا امونجه بیشینه و امونجه بینگ بینگ کنه.

تشکر از نوشته پربارت

توسلی غرجستانی شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:10 http://daikondi.blogfa.com/

دوست فرهیخته سلام. با مطلب:
"فرصت سازی و فرصت سوزی"

( پارادوکس مناطق جنوبی و مرکزی)

... هم ناامنی در جنوب، جنوب شرق و شرق می باشد و هم کارهای زیر بنایی و اقتصادی و شهرک سازی. مناطق امن چون هزاره جات به دلیل اینکه مربوط به نخبگان و سیاست مداران تبار حاکم نیست از این وجیبه ملی مفقود گردیده است لذا اگر طرحی اقتصادی برای آن در اثر فشار افکار عمومی ریخته شود، بعد از شانتاژهای تبلیغاتی به آرشیف اداره کابل منتقل شده و فقط روی کاغذ در آرشیف خاک نوش جان می کند و یا خوراک موریانه ها می گردد... بروزم.

نعیم سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 http://afterwar.blogfa.com/

سلام

نیامدی بگی جهاد آری یانه؟

سعید پیمان چهارشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:17 http://www.from-herat.blogfa.com

سلام خدمت شما آقای حبیب جان مطلب زیبای بود خوشم آمد

منم با یک بروز تازه منتظر حضور گرم تان هستم اگر لینگ کرا اضافه کنید ممنون میشم
به امید دیدار
خدا نگـــهدار

دولت هزاره پنج‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 20:55 http://katebhazara.blogfa.com

با شعر عسکر اباد و غیر مجاز در خدمت هستیم.

یونس یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:21

آقای حبیب پیمان،

نوشته مغرضانه ات در مورد قهرمان زن وطن ما ملالی جویا را دیدم و برایت آفرین گفتم که بتوانی اینچنین مسایل را وارونه جلوه داده و به یگانه دختر مبارز و نترس و شجاع این ملک که از فلک ترسی ندارد بتازی و وی را محکوم کنی به چیزهایی که اصلا به او نمی چسبد. و جالبترینش اینست که او را ضد هزاره میخوانی که من خود در سخنانش بارهاشنیده ام که از مردم مظلوم افشار و قاتل صدها هموطن هزاره ما در آنجا دفاع کرده.

وی ضد محقق و خلیلی و اکبری و سیما سمر گفته که همه‌ی شان در قدم اول خاین به ملیت هزاره هستند و زیر نام این ملیت تجارت خود را میکنند.

مگر هزاره جات بیشترین درد و ماتم را از دست همین حزب وحدت و سایر تنظیم های "هزاره" متقبل نشده است؟؟ عینک سیاه را بیرون بگذار و یکبار تاریخچه نصر و سپاه و دیگر گورههای مزدور ایران را در هزاره جات مرور کن.

و از همه جالبتر برایم استفاده از سه عکسی بود که در زیر مقاله آورده‌ای بدون اینکه بگویی که آنها را سایت «راوا» گرفته‌ای. شرمت آمد که خاطرنشان سازی که عکسهای کشتارهای یکاولنگ را جز «راوا» هیچ منبع دیگری از طریق اینترنت به دید جهانیان نگذاشته است؟؟؟؟ چرا آدرس سایت «راوا» را از روی عکسها پاک کردی؟

خضنفر یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:23

آنانی که از دموکراسی و این چیز ها حرف میزنند و رکلام دموکراسی را یکباره امیل گردن خود ساخته اند و با بسیار آب و تاب هم از آن صحبت میکنند ولی در مقابل نفرین و شک و صد نوع اتهام به جویای عزیز میبندند فقط یک نکته را در نظر داشته باشند:

اگر معتقدید که اول و آخر دموکراسی چیزی نیست مگر اهمیت قایل شدن به آرزوها، خواست و بهروزی فقیر ترین توده های کشور ما از هر ملیت و قوم و مذهب و ... اگر معتقدید که این نادار ترین و بی چیز ترین توده های کشور اند که مستحق ترین اند و حرف و نظر و آرمانهایشان باید تعیین کننده آینده کشور باشد و نه ابدا چند روشنفکر چیزدان ولی بیخبر از مشکلات عظیمی که مردم از آن در رنج اند و ... (که مطمئنا اکثر این آقایان و خانمها از این تفسیر دموکراسی بیخبرند چون دموکراسی را بمثابه راهی برای عوامفریبی و ماسکی بر چهره سیاه شان در نظر دارند و بس)

پس باید بدانید که برای سنجش موقعیت و حقانیت ملالی جویای عزیز، رای توده های برباد رفته افغانستان باید محک اصلی و معیار قضاوت باشد و نه هرگز افکار و نظرات اکثرا بی‌پایه و به گفته مردم هوایی چند روشنفکر مغرور و خارج نشین. اکثر ما ها که چند کتاب خوانده‌ایم و تیوری های علمی را طوطی وار از بر کرده‌ایم و خود را ناف زمین و زمان میپنداریم و نظر خود را به نظر توده ها (که اکثر ما وقیحانه آنان را نادان و کم عقل به حساب میاوریم) ارجح میشماریم، ولی این حقیقت را تاریخ به اثبات رسانیده که مردمی که در جریان محرکه قرار دارند و ستم ها و عذاب ها را با گوشت و پوست احساس کرده اند بسا بهتر از ما قضایا را تحلیل و تفسیر نموده از واقعیت ها واقفتند.

با توجه به نکات بالا، من میخواهم به آقایان و خانمهای ضد ملالی جویا بگویم که شما با مخالفت تان با جویا در واقع نفرت و انزجار مردم را به جان میخرید. مردم دیگر جویا را به حق قهرمان و نماینده راستین شان میشمارند و همانقدر از صدای مخالف وی بیزار اند که از قاتلان شان که در پارلمان و سنا و حکومت و قضا نشسته اند.

تعدادی وی را با این و آن حزب و جریان سیاسی مرتبط ساخته و بعد بر وی میتازند و رد و بد میگویند اما اینان نمیدانند که جریانی که توانسته باشد دختر جوانی مثل جویا را در کشور عقب مانده و قرون وسطایی‌ای مثل افغانستان تربیه و به جامعه تقدیم کند خود جریان بسیار مبارک است و درخور توجه. اگر جویا به جریان سیاسی‌ای تعلق داشته باشد این جریان خود قابل بازنگری عمیق است و شایسه هرگونه تمجید. ظهور دختر جوانی مثل جویا در کشور ما بدون شک یک حادثه است که فدایی وار و نترس در حالی قد علم کرده که ما ها جرئت بزبان راندن حقایق را در نبشته های خود نداریم ولی وی در مقابل سیاف و ربانی برخاسته و با تف به ریش های شیطانی شان بیهراس آنان را چیزی خطاب میکند که واقعا هستند.

درک موقعیت جویا برای ماهایی که در خارج لمیده ایم و به گفته مردم از شکم سیر خود حرف میزنیم ناممکن است. بروید و لطف کنید این سخنان ضد جویا را در مقابل مردم یک قریه دور افتاده افغانستان تکرار کنید که چه سیلی هایی از مردم نوش جان خواهید فرمود.

رازق میمون را آنطور که تعدادی از دوستان گفته اند هیچگاهی گذشته درخشانی نداشته است. وی همیشه هم خوان کثیفترین، سیاهترین و وطنفروش ترین احزاب و جریانات بوده است و همیشه سر به آخور ارتجاع و جنایات سالاران دارد. وی با مصاحبه اش با جویا یکبار دیگر ماهیت ننگینش را برملا ساخت. من از فراوان مردم ساده کابل شنیدم که به وی دشنام میفرستادند و نفرینش میکردند اما این مصاحبه خود در تثبیت موقعیت جویا در بین توده ها نقش بسزایی بازی کرد که به اینصورت از هتاکی های میمون مقابل جویا باید ممنون بود!

Partwo یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:25

جویا هرچه باشد، چوب زمخت را در فلان تمامی خونریزان از سیاف گرفته تا خلیلی و قانونی و ربانی و محقق و حاجی الماس و حاجی فرید و دیگر پست فطرتان فرو برده که آخ و غوغای شانرا به آسمان بلند کرده. آفرین بر همت اینچنین زن نترس و شجاع.

سیما و امثالش که پرچم دروغین دفاع از زنان را بلند میکنند مقابل شهامت این دختر مبارز کور میشوند چون میبینند که با القاب بلندبالا کسی به اندازه مگس به خود شان ارزشی قایل نیست اما جویا با جثه کوچک اما همت والا و کوه مانندش قهرمان مردم و مبارزان دنیاست.

سخنان جویا آخ دل من است. من تسکین درد دو برادر شهیدم بوسیله باندهای جهادی را در سخنان و مبارزات جویا یافتم

سخنان جویا تنها برای کسی قابل درک است که ماتم و درد دیده باشد. منیژه باختری ها که هم و غم شانرا داخل کردن کلمات ایرانی در زبان ما میباشد کجا این قدر عقل و وجدان دارند که سخنان بلند مقام او را درک کنند.



من که یک مرد هستم وقتی شهامت و ایستادگی و مردانگی ملالی جویا را میبینم که از فلک ترس ندارد و در حالیکه نه تفنگ دارد، نه پول و نه هم حمایت استخبارات جهانی اما در مقابل هیولا هایی ایستاده که برای هرکدامشان کشتن انسان مثل کشتن مگس آسان است و دستان شان بخون آلوده است، وقتی میبنم که جویا آنچنان نافذ و از عمق واقعیت ها چیزهایی را میگوید که احدی در افغانستان شهامت گفتنش را ندارد، در این حالت دلم میخواهد که به ملالی جویا بگویم که خواهر گرامی‌ام چادرت را به من بده که بسر کنم و از مرد بودنم میشرمم، مرد به معنانی عام کلمه تو هستی که اینچنن با قامت استوار و همچون سرو جلیل مقابل زورمندان ایستاده‌ای و همه را به وحشت انداخته‌ای.

ما اگر در افغانستان فقط 5 ملالی جویا میداشتیم دیگر به یقین میتوانم بگویم که شاهد اینهمه زورگویی و بیشرافتی و جنایات نمی‌بودیم. چون ما همه ترس و ناامیدی و جبن پیشه کرده در غوندی خیر نشسته‌ایم پس سیافها و ربانی ها و فهیم ها و گلبدین ها و دوستم ها و دیگر خاینان سرما فاشیزم روا میدارند و خود را رهبران ما میخوانند و اینچنین تیره‌گی و سیاهی بر سر ملک ما می‌بارند.

به شجاعت و مردم دوستی و از خود گذری تو دختر ارجمند وطن ملالی جویا سر تعظیم فرود می‌آورم.

امید یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:27

بمثابه کسی که جویا را خوب میشناسم. جویا هیچ گاهی ادعا نداشته است که یک بازیگر سیاسی است و در آشفته بازار سیاست کشور مان سیاست میکند. او همیشه گفته است که او صدائی مردم رنجدیده خود است.
نوشته تان و ارتباطش با بازی شطرنج جالب است, اما فراموش نکنیم که هر بازی هم قوانین خود را که زمینه را به بازی کننده مساعد میسازد, دارد. گیریم که دست ها و پای های یک بازی کن را دربازی شطرنج بسته کنیم و حق گپ زدن را هم نتیم و بگویم کار کو! چی خواهد کرد؟

آنهای که میگویند جویا در اول چنان بو و چنان شد, باید بگویم که جویا با گفتن "شاه برهنه است" در مقابل شهاهان خونخوار برهنه تا جایی وظیفه اش را انجام داد. بفر مایین, راه جویا را شما به هر روشی که میپسندید ادامه بدهید.

همچنان جویا همیشه در میان نماینده های راستین و جنائت کاران فرق قایل بوده است. در همین مصاحبه اخیرش هم از دسته دوم که جنائت کار هستند یاد کرده و آنها را با حیواناتی که همیشه در خدمت ما هستند مقایسه کرده است. اگر وکیل آقای حمید از جمله جنائت کاران نیست, خیال شان راحت باشد.

جویا هیچ وقت به آقای بشر دوست بد نگفته است. آقای ترکمنی توطئه نکنیند.

در آخر فرض کنیم شما یک کسی را نه یک بار بلکه به کرات کمونست, فاحشه, کافر نمیدانم سگ و یا خر ماده خطاب کنید, در نهایت چی جوابی را منتظر خواهید بود؟

جویا تقریباً هر روز با این اهانت ها در پارلمان روبرو بود است

کابل پریس یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:28

«ملیت هزاره» و «حزب وحدت» دو چیز کاملا جدا و متفاوت از هم اند. آنانی که میخواهند ایندو را مترادف هم نشان دهند شدیدا اشتباه میکنند. همانگونه که نمیتوان «ملیت تاجیک» و «شورای نظار» و یا «جمعیت اسلامی»، «ملیت پشتون» و «طالبان» و یا «اتحاد اسلامی»، «ملیت ازبک» و «جنبش اسلامی» و ... را متراف هم قرار داد.
این احزاب مرتجع و خاین و قاتل مردم همیشه کوشیده اند که زیر نام این و آن ملیت برای خود جایگاهی بیابند و بعد مردم بدبخت را طعمه سیاست های ارتجاعی و کثیف شان سازند.
حالا هم که شما از جنایاتی نسبت به ملیت شریف هزاره صحبت میکنید، این نمیتواند ملعبه‌ای شود که بتوان جنایات حزب وحدت را بخشید و یا آنرا کمرنگ نشان داد. وجود حزب وحدت به هیچصورت از ستم و استبداد نسبت به ملیت هزاره نکاسته بلکه بر زخم های آنان می‌افزاید چون یک نیروی تاریک اندیش و فاشیست و مزدور هرگز نمیتواند پیام و آور آرامش و صلح و بهروزی برای یک ملیت تیره روز و ستمکش گردد.
آنانی که زیر نام دفاع از ملیت هزاره خود را به دامن حزب وحدت می‌افگنند، بدترین خاینان به این ملیت شریف و زحمتکش هستند. حزب وحدتی که نه تنها از فشار های خردکننده بر ملیت هزاره نکاسته بلکه خود طی دو دهه اخیر مسبب جنایات و پستی ها و کثافت کاری های فراوانی در حق آنان بوده است.
تاریخ کشور ما ستم بیمارگونه و فاشیزم هیتلری در مقابل ملیت هزاره را ثبت خود دارد و هیچکس آنرا انکار نمیتواند. داستانهای بربریت عبدالرحمن خان و سیاف و نظایرش بر این ملیت موها را بر جان انسان راست میکند. حکام ملیت پشتون (و نه مجموع پشتونها) در این ستمگری و قساوت مجرم اند و باید حساب پس دهند.
تساوی حقوق تمامی ملیت های کشور ما خواست هر انسان باشرافت و وطندوست و معتقد به دموکراسی و عدالت اجتماعی است اما این خواست با تکیه به این و آن باند مرتجع و سیاه به هیچوجه تحقق نخواهد یافت. تنها اتحاد شخصیت ها و نیروهای روشنبین، وطنپرست، ضد بیگانه، عدالت پسند، ضد فاشیزم مذهبی و بنیادگرایی و معتقد به دموکراسی و آزادی از هر ملیت و قوم و قبیله کشور ماست که راه را برای رهایی ملیت های میگشاید.
وجود حزب وحدت و اتحاد و جمعیت و طالبان و جنبش و باند های مافیایی دیگر روزتاروز تضاد بین ملیت ها را بیش از پیش دامن زده و خود از آب گل آلود ماهی میگیرند و بیشتر جیب هایشانرا پر کرده کیف میکنند.
من شخصا از بروز شخصیت های مدبر و وطندوست و دموکراسی خواه از بین ملیت هزاره و سایر ملیت های منکوب شده کشورم احساس مباهات میکنم. هزاره های شرافتمند باید اولتر از همه با خاینان منسوب به ملیت خود تصفیه حساب کنند که میخواهند باعث بدنامی ملیت شان شده فاجعه آفرینی کنند.
مردم عادی ملیت های گوناگون کشور ما همیشه برادر و همگام بوده اند اما این خاینان ملیت های مختلف اند که تخم نفاق و شرارت و دشمنی را میان ملیت های ما دامن زده باعث خطر تجزیه افغانستان میگردند.
به توجه به آنچه گفتم، کسی که بخواهد «حزب وحدت» و «ملیت هزاره» را باهم جمع ببندد خود فرد خاین به ملیت هزاره و بدنام کننده این ملیت مظلوم و زحمتکش است.
و سخن آخر اینکه آقای محراب علی خوبست خود را با جنایات استخوانسوزی که حزب وحدت و نظایرش بر مردم هزاره در هزاره جات مرتکب شده آشنا سازد و بعد شرم کند که حزب وحدت تروریست و قصاب را نماینده ملیت هزاره بنامد.
فقط یک نمونه از تازه ترین جنایات وحدتی ها نسبت به مردم شهرستان ولایت ارزگان را مثال می‌آورم که پست فطرتانی چون‌ عارف‌داوری‌ و عبدالعلی‌ مربوط‌ به‌ حزب‌ وحدت‌ زندگی را برای مردم هزاره شکنجه بار ساخته است و وقتی جمعی از اینان به کابل آمده اعتراض کردند و نزد کرزی رفته عذر کردند که اینان را از شر ایندو حیوان وحشی نجات دهد، سپس عارف داوری دستگیر و مورد تحقیق قرار گرفت اما دو روزی نگذشته بود که خلیلی شخصا وی را از چنگ عدالت رها نمود که تا امروز جنایات و ستمش بر مردم شهرستان ادامه دارد و دادرسی نیست که به مردم گوش دهد.
تف و نفرین به آنانی که از یکچنین حزب قاتل و خاین به دفاع برخیزند!

شمیم یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:30

یک سوال:

آدرس سایت راوا را چرا از روی عکسهایی که از سایت شان گرفته‌ای پاک کردی؟

حبیب پیمان یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:50

آقای یونس یا شمیم یا خضنفر یا امید و... سلام هموطن عزیز و تشکر از اینهمه وقتی که صرف کرده ای و پیام نوشته ای.

فقط خواستم بگوییم که نوشته ات هرقدر دراز و بلند باشد، در یک صحفه جای می شود و محدودیت وجود ندارد. بنا لازم نیست پیامت را در چند بخش و چند نام بنویسی.

خوشحال باشید!

باچه آزره یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 http://www.bacheazra.blogfa.com/

سلام حبیب جان گل خوبی؟
این همه کسانی امدند و اغلب بدون شناخت ازین و آن هرآنچه که یاداشتند نوشتند.اماآیا کسی ازین جمع ملالی را میشناسد که این زنکه بدبخت دمش به کجا ها بسته است؟
واقعا که جانی جانیست از هر قوم و قبیله که باشد
راستی
دوکان " پروفیسور نور " گشایش میابد وقت دارید در قطع نوار با ما شریک باشید
موفق باشی.

نو اندیش یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 16:10 http://faslirehaie.blogfa.com

سلام !
" اعتماد پروری " را می توانید در فصل رهایی بخوانید. با حرمت

فردوس یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 21:15

چطور میگویی که خودت از حزب وحدت نیستی در حالیکه برای رهبر خاین و جلاد این حزب مزاری صفحه اینترنتی درست میکنی و کثافت پراگنی های او را در اینترنت نشر میکنی.

شما ها اگر با جویا سر مخالفت نمی داشتید جالب بود و باعث سرافکندگی به جویا. جویا به همین خاطر قهرمان مردمش شده که توانسته غوغای تمامی تنظیمی ها و قصابان مردم افغانستان را به آسمان بلند کند. راز موفقیت و اسطوره بودن او در همین است.

مینویسی: "در افغانستان هیچ فردی صاحب نام، و هیچ تنظیمی و یا گروهی مستقل نبوده و نمی تواند ادعا کند که وابستگی خارجی نداشته است"

بلی شما وحدتی های مزدور ایران و همه تنظیمی های جمعیی، شورای نظاری، گلبدینی، سیافی، دوستمی، طالبی و .... همه را در آینه خود میبینید، چون حیات و ممات خود تان به کشورهای خارجی وابسته بوده و مخصوصا شما وحدتی ها از اول تا آخر مزدوران و نوکران رژیم مفلوک ایران بودید، حا همه افراد و احزاب و سازمانهای افغانی را همسان خود فکر میکنید.

و از «میخ برسر کوبیدن ها» عکس میخواهی، فقط میتوانم برایت به این بیخبری از اوضاع خونین آن سالها آفرین بگویم، در روزگاری که مردم بیگناه دسته دسته بوسیله شورای نظاری و سیافی و گلبدینی و وحدتی مورد فاشیزم قرار گرفته کشته میشدند، تو از دیگران میخواهی که باید از این جنایات عکس تهیه میکردند.

اگر از هیچ چیز دیگر شرم نداری از ویرانی های موحش کابل که هنوز هم در گوشه و کنار شهر به چشم میخورد شرم کن که خاطرات هولناک آن سالها را زنده میکند، از پیکر زخمی و ویران قصر دارالمان شرم کن، از تعمیر نیمه ویران سینما بریکوت شرم کن که هنوز آباد نشده و آثار جنایات و بربریت های وحدتی های شرفتاخته‌ات را در خود دارد.

از داستانهای استخوانسوز زنان و مردانی شرم کن که هنوز با درد و زخم های ناسور آن سالها در بی سرنوشتی در کابل بسر میبرند.

کاش با بودن در غرب کمی هم از تربیت و شرافت مردم آن کشور ها یاد میگرفتی تا اینکه امکانات فراوان آن جوامع را برای نمک پاشیدن به زخم های مردم افغانستان بکار میبندی.

حداقل به هموطنان مظلوم و ستمکش هزاره ما دل بسوزان که بدست همین حزب وحدت تو چه زجر هایی که نکشیده اند گذشته از اینکه چقدر در جنگهای دیوانه وار جمعیت و وحدت و اتحاد قربانی شدند و مصایب فراوانی را متحمل شدند.

فردوس یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 21:22

متن اصلاح شده:

چطور میگویی که خودت از حزب وحدت نیستی در حالیکه برای رهبر خاین و جلاد این حزب مزاری صفحه اینترنتی درست میکنی و کثافت پراگنی های او را در اینترنت نشر میکنی؟

شما ها اگر با جویا سر مخالفت نمی داشتید جالب بود و باعث سرافکندگی به جویا. جویا به همین خاطر قهرمان مردمش شده که توانسته غوغای تمامی تنظیمی ها و قصابان مردم افغانستان را به آسمان بلند کند. راز موفقیت و اسطوره بودن او در همین است.

مینویسی: "در افغانستان هیچ فردی صاحب نام، و هیچ تنظیمی و یا گروهی مستقل نبوده و نمی تواند ادعا کند که وابستگی خارجی نداشته است"

بلی شما وحدتی های مزدور ایران و همه تنظیمی های جمعیتی، شورای نظاری، گلبدینی، سیافی، دوستمی، طالبی و .... همه را در آینه خود میبینید، چون حیات و ممات خود تان به کشورهای خارجی وابسته بوده و مخصوصا شما وحدتی ها از اول تا آخر مزدوران و نوکران رژیم مفلوک ایران بودید، حال همه افراد و احزاب و سازمانهای افغانی را همسان خود فکر میکنید. شما ها همیشه به زور پول و اسلحه و امکانات رژیم کثیف خمینی بود که به میدان آورده شدید و پندانده شدید.

و از «میخ برسر کوبیدن ها» عکس میخواهی، فقط میتوانم برایت به این بیخبری از اوضاع خونین آن سالها آفرین بگویم، در روزگاری که مردم بیگناه دسته دسته بوسیله شورای نظاری و سیافی و گلبدینی و وحدتی مورد فاشیزم قرار گرفته کشته میشدند، تو از دیگران میخواهی که باید از این جنایات عکس تهیه میکردند.

اگر از هیچ چیز دیگر شرم نداری از ویرانی های موحش کابل که هنوز هم در گوشه و کنار شهر به چشم میخورد شرم کن که خاطرات هولناک آن سالها را زنده میکند، از پیکر زخمی و ویران قصر دارالامان شرم کن، از تعمیر نیمه ویران سینما بریکوت شرم کن که هنوز آباد نشده و آثار جنایات و بربریت های وحدتی های شرفتاخته‌ات را در خود دارد. اگر سندی از جنایات باداران وحدتی ات در سینما بریکوت را میخواهی از خلیلی و محقق بخواه که فلم ساخته حزب وحدت به نام "عشق در سینما بریکوت" را برایت نشان دهند که خود جنایات شانرا در آن ثبت کرده اند.

از داستانهای استخوانسوز زنان و مردانی شرم کن که هنوز با درد و زخم های ناسور آن سالها در بی سرنوشتی در کابل بسر میبرند.

کاش با بودن در غرب کمی هم از تربیت و شرافت مردم آن کشور ها یاد میگرفتی تا اینکه امکانات فراوان آن جوامع را برای نمک پاشیدن به زخم های مردم افغانستان بکار میبندی.

حداقل به هموطنان مظلوم و ستمکش هزاره ما دل بسوزان که بدست همین حزب وحدت تو چه زجر هایی که نکشیده اند گذشته از اینکه چقدر در جنگهای دیوانه وار جمعیت و وحدت و اتحاد قربانی شدند و مصایب فراوانی را متحمل شدند.

king frome kandahar دوشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 15:55

salam
ferdows doste aziz dar naweshtahayat eghrak kardae clm down
if some body(SEMA SAMAR)for some reasone gone out frome ur organisation(rawa)it is not mean that she/he is a bad person


شوهر ننی فردوس سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:27

فردوس بچیم کسی که زدنت کده خیلی بلای لوگ داشته که ایقدر شکایت میکنی . آغای پیمان شما را بجان هرکسی که دوست دارید قسم اگر ای پی آدرس امی لوتی ره امینجا ننویسی تا مه ای حرامزاده ره پیدا کده و یک سرسورچی وطنی نزدوم بخدا قسم اگه بانوم . فقط ای پی شه بتی باز ده هرگوشه دنیا باشه پیدایش میکنوم

رزی سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 16:25

من معر فی میکنم .که فردوس درو غی با این چرند یات شان از همان تبار چتا میبا شد . چون ما در افغانستان یک قشر از جتا و چلو دا شتیم که زنهای شان از کار گر های قوه کار سر سر ک نسل گر ی میکرد .

قمبر پنج‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 16:53

فردوس جان سلام به شما، ما حرف شما را درک میکنیم و معتقدیم که باید علیه ناسیونالیست های کور جنگید . چرا که آنها دشمن سر سخت و قسم خورده توده های زحمتکش تمامی ملیت های افغانستان می باشند. هم چنان از پیام ها و فحاشی عده ای از اوباشانی که نظرات تان را با دشنام پاسخ میگویند نیز ملول نگردید، زیرا ناسیونالیست های مرتجعین همین لومپن ها را برای سگ جنگی هایش علیه مردم تربیه کرده و در موقع لذوم کیش کیشش میکنند.

رزی پنج‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 19:01

به قمبر و یا فردوس . تو خود این دفعه سر کچلت را از آستین فردوس بیرون نمودی و فحا شی گویی را شروع نمودی . ما از طرز خرامت میشناسیم .
براستی از چلچل سگ آب دریا کثیف نمیشود . اول خودت شروع نمودی من شاهد هستم و نوشته ات را بخوان که که آغاز گر توهین کاری بوده است ؟

قمبر شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 17:01

رزی جان نامت را بسیار شایسته انتخاب کرده ای که با منطق ات خوانایی دارد؛ اما « ل » را که پسوند اسم تان را تکمیل می نماید فراموش کرده اید، یعنی بجای رزیل یا رذیل رزی گذاشته اید، حتماً اصلاحش کنید رزیل جان. حکم تان مبنی بر اینکه من همان فردوس ام نیز از همین منطق رزی گری یا رذیل گری ریشه میگیرد. بنظرم سالهای زیادی را در بادی گاردی بسر برده اید که نظامی گرایانه فکر نموده و چپاول گرانه حمله میکنید .

king frome kandahar یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:11

qambar (LAWDA) zoi badegaran awbash megi khodet az awbashan badtar asti e chi tarze goftar ast az yaktaraf megi awbashan az tarafe degar khodet ba mardom tawhin mekoni,kharaeyat az khod hadde darad ,to kheli khari ,khayamali ra khob perfect shodi zoi lol

باران یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 16:24 http://www.voijer.blogfa.com

سلام
خیلی وقته شما را ندیدم و وبتون را.
دیگه راه باران را اپ نمیکنم و ترجیح میدم که وویجر را به روز کنم .
راه باران منو یاد خاطرات زندگیم می انداخت که اونم الان حالم را خیلی خیلی بد میکنه.
از متن شما خوشم اومد این عکس ها اگر واقعی باشه خیلی وحشیانه است و نهایت بی رحمی انسان.
امیدورام که شاد باشید.
خدانگهدار

رزی دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 13:43

به فردوس و یا قمبر ! من در اول گفتم در رذالت و
خبا ثت اول خو دت پیش قدم بودی ! که چنا نچه افسار گسیخته بر دیگران تا ختی ! رذالت هر قوم ثبت تاریخ شان شده است برو تاریخ را ورق بزن ! دفعه دیگر اگر از دایره ادب خارج شوی ! شاید زننده تر بنو یسم که تا حظ کنی !

شرین جان دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 15:09

اقای پیمان سلام . مردم ما از خدا شرم کند و ازین دستهای بو ریده درس عیبرت بگیرند . از برای خدا . تا به کی جنگ و جیدال . من ازدیدن این عکس ها ترسیدم . و اینده وطنی خو درا خوب نمیبینم . امید وارم قمبر ورازی ازمن دل خور نه شود .

کوهزاد یکشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:26 http://koohzad.blogfa.com

سلام
افغانستان اکنون تنها به آرامش و امنیت نیاز دارد. باز کردن یک سری از اختلافات قومی و حوادث دردناک گذشته چیزی به این ملت اضافه نمی کند.
امروز نیاز اساسی افانستان این نیست که کدام فرمانده سابق دست به اعمال خلاف قانون زده.
توسعه اقتصادی برای کشوری که در چنگ مواد مخدر اسیر شده و توسعه فرهنگی و اجتماعی برای کشوری که ۷۰ درصد آن از نعمت سواد بی بهره اند بسیار مهمتر است.
به امید روزهای بهتر برای افغانستان
دوستی از ایران

دختر هزاره دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 http://www.dookhtareh-hazarah.blogfa.com

سلام
برایتان آرزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی را دارم
واقعیت ها دردناک است.
۰۰۰۰۰۰
جوانان امروز تو!

با همت وصف ناپذیر!

برای آبادانی تو تلاش می کنند!

و نوید افغانستان نوین را سر می دهند!

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
وبلاگ با محتوایی دارید
ممنون از اطلاعاتی که در اختیار ما قرار می دهید
به امید داشتن افغانستانی آباد وآزاد
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
افغانستان زنده و بیدار است چون مردمی زنده و بیدار دارد
۰۰۰
به امید فردایی روشن

کلیک کن تو قلب من سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 14:42 http://www.dvp.mihanblog.com

از وبلاگتان بهره لازم رابرده ایم شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>


http://www.dvp.mihanblog.com
کلیک کن تو قلب من

http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد