دروغ گفتن هم باید از خود حدی داشته باشد

از چاپ پوستر و کشمکش ها و رسوایی های جوانان قوم تان که یک طرف قضیه ابراهیم خان درویش و طرف دیگر قضیه علما و طلاب جاغوری از سنگامه قرار دارد، شاید تمام وبلاگ نویسان افغانی و بسیاری از وبلاگ نویسان ایرانی نیز با خبر باشند. بناءً لازم نیست شرح دهم که چه شد و چه نشد ـ ولی جهت آگاهی عمومی می خواهم چند نکته را خدمت تان عرض کنم تا فریبکار ترین فرد در جامعه ـ معصوم ترین شخص جلوه نکند.

 

من زمانی که پیامی از ابراهیم خان تحت عنوان « خنجر از دستِ عزیزان خوردن» را در وبلاگم خواندم، رفتم در وب سایت بسوی عدالت چنین نوشتم:

 

«««سلام دوستان عزیز!

هرچند من پوستر را ندیده ام و خوب بود اگر عکسی و یا کوپی از آن در جای انتشار داده می شد تا می دیدیم.

اما فکر نمی کنم آن عده که چنین کاری را انجام داده اند، از جاغوری باشند... احتمالاً یکی یا شاید هم دو تای شان از جاغوری باشند اما مجموع شان حتماً کسانی هستند که فقط از این نام می خواهند استفاده کنند.

در ثانی در جاغوری هم می تواند خر، گاو، قاطر و... زندگی کند. وقتی جاغوری شد، معنی اش این نیست که حیوانات در آن هیچ وجود ندارد.

من اینجا بحیث یک کسی که در جاغوری به دنیا آمده ام، این حرکت را یک حرکت کاملاً احمقانه می دانم و از تمام قومای عزیز خواهش می کنم بیشتر بحث منطقه را دامن نزنند و مطمیین باشند که احمق برای خودش یک قوم است و مربوط نه به قوم خاصی می شود و نه به منطقه خاصی.

من هم یک جاغوری هستم به اصطلاح و با خودم تعهد کرده ام که با تمام توانم در راه بابای ملت ما بابه مزاری و اهداف و آرمان های انسانی او تلاش کنم و بجنبم ـ تا روزی که زنده هستم..! برای رسیدن به این هدفم، وب سایت بابه مزاری را ساخته ام و امیدوارم هرچه زود تمام مواد لازمه را تهیه کنم:
www.babamazari.com

درود به روح پاک بابای ملت ما «بابه مزاری
»»»

 

چند روز نگذشت که پیامی دیگری از علما و طلاب جاغوری از داخل کشور در وبلاگم درج شد ـ رفتم نوشته شان را خواندم و در وبلاگ شان چنین نوشتم:

 

«««سلام دوستان عزیز و تشکر از پیام تان!

من فکر می کنم تمام آنچه که می شود، فقط یک مسله را روشن و روشنتر می کند که کار نیست اما وقت خیلی زیاد است!

چند نکته را می خواهم متذکر شوم اینگونه که:

1 ـ قامت پولادین آیدیالوژی استاد عبدالعلی مزاری که 99 در صد هزاره ها او را بابای ملتش می داند، از شیخ خطاب کردن و... خم نمی گردد و راهش که راه عدالتخواهی و راه انسانیت بود و هست، تا جهان است ادامه خواهد داشت..!

2 ـ مردم جاغوری با برخورد آقای درویش و حرکت دو سه تا شیخک ناشسته در قم، بدنام نمی شود و جاغوری ها که پاره ای از پیکر هزاره است، مانند دیگر هزاره های غیور و شجاع و با غیرت، همیشه فراتر از این مسایل اندیشیده اند و می اندیشند.

3 ـ جاغوری فقط یک نام است. جاغوری با دایزنگی با بهسود با ترکمند با دایکندی با ارزگان با یکاولنگ و خلاصه با تمام مناطق هزاره نشین معنا و مفهوم پیدا می کند. هرکسی هزاره ها را تحت نام منطقه می خواهد از همدیگر جدا کند و یا در این راستا تلاش می نماید، در حقیقت نوکرانی هستند که از جاهای دیگر برای شان جیره داده می شود.

شما دوستان از سنگماشه که این نوشته را منتشر کرده اید، ناچار بوده اید چون در برابر سوالات آقای درویش قرار گرفته بودید ـ اما در حقیقت تمام این نوع بحث ها و انتشار این گونه نوشته ها برای همه ما و شما خجالت آور است و شایسته نیست ما این نوع مسایل را دامن بزنیم. ما همه و همه یکی هستیم و ذکر نام منطقه به این صورتش به هیچ عنوان درست نیست. به گفته ی داود جان سرخوش که چه خوش سروده و چه عالمانه خوانده که:

تا که ما بهسود، تو جاغوری او دایزنگی موشه

کار های رنگ برنگی ضد آزره گی موشه

تیغ جلادان نمی پرسد ز تو نام و نصب
جاغوری کشته موشه یا کشته دایزنگی موشه

کارهای رنگ برنگی ضد آزره گی موشه
........................

شاد و سربلند باشید!
www.babamazari.com
www.fizia.org
در این قسمت ها اگر می توانید، کمکم کنید..!
»»»

 

از نوشتن این پیام یکی دو روز که گذشت، دیدم رسوایی زیاد و زیادتر می شود. بعد فکر کردم خاموش نشستن درست نیست و چون یک هزاره هستم می روم بحیث یک فرد از هردو طرف قضیه خواهش می کنم تا بس کنند. رفتم در وبلاگ و وب سایت هردو طرف چنین نوشتم:

 

«««سلام به صاحبان وبلاگ «علما و طلاب جاغوری» و مسؤلین وب سایت «بسوی عدالت» که آن را بنام مزاری باز کرده اید.

من بحیث یک هزاره از هردو جانب تان خواهش می کنم تا هم «وبلاگ علما و طلاب جاغوری» را و هم وب سایت «بسوی عدالت» را ببندید. اگر هزاره هستید و برای بهبودی قومای تان کار می کنید، بستن این دو مرکز در همین لحظه به نفع هزاره است که شما هم مسلماً برای منافع هزاره ها کار و فعالیت می نمایید.

اگر بابه مزاری امروز زنده می بود، از کار تان تا اینجا تشکری می کرد و از شما تقاضا می کرد که وب سایتی را که بنام او باز کرده اید، ببندید.

من هم از سمت خود که یک هزاره هستم و شما هم برای هزاره یعنی «من» کار می کنید، از شما و فعالیت های تان تا اینجا صمیمانه تشکر می کنم و اگر وبلاگ و وب سایت تان را ببندید، دو برابر تشکری نموده و شما را فرزندان آکاه قوم می دانم.

خونسرد باشید!
»»»

 

 

بعد از فرستادن این پیام، علما و طلاب جاغوری از داخل کشور جواب ذیل را برایم نوشت:

 

«««سلام به اقای پیمان
طوری که دوستان از قول اسد بودا گفته اند سایت بسوی عدالت را شما طراحی کرده اید . که سقم و صحت آنرا ما نمی دانیم و حال شما خواستار بستن سایت بسوی عدالت و وبلاگ الفبا شده اید . ما حضور شما دوست عزیز عرض می کنیم که سایت بسوی عدالت بقلم ابراهیم درویش از عموم جاغور ی ها پرسشهای را نموده بودند ( با اینکه هیچ ربطی به عموم جاغوری ها نداشت ) ما هم ضمن دادن چند جواب مختصر , پرسشهایی را , نه تنها از ابراهیم درویش و سایت بسوی عدالت که از مجمع علما و طلاب جاغوری مقیم قم هم مطرح کرده ایم . امید دوستان ما جواب روشن دهند . طوری که معلوم است آقای ابراهیم درویش هم بجای جواب روشن در پیامخانه الفبا طفره رفته است ...
ما الفبا را نمی بندیم و می خواهیم پس از این شریک راه همه دوستان در راه و بلاگداری باشیم . اگر شما دلیلی روشن برای بستنش دارید بفرما یید : ....
به نظر شما سایت بسوی عدالت کاری درستی کرده است ؟ این کار را ایجاد بد بینی بین مردم نمی دانید ؟ ضمن اینکه ما به دفاع از جاغوری بر نخواسته ایم زیرا خود می دانید که جاغوری همانند خیلی دیگر از مناطق هزارجات دچار هزاران نوع مشکل است . جریان انتخابات این درد ها را خوب بر ملا کرد . فکر می کنید بازهم جاغوری که یک بخش از پیکر زخمی هزارجات است مورد بد بینی و بی مهری بیشتر قرار گیرد ؟ پیام هادی را از سنگبری قم خواندید ؟ هادی چرا بیکار می شود ؟
چون متولد جاغوری است .
چون مجمع علمای جاغوری پوستر چاپ کرده اند .
در اخر چون سایت بسوی عدالت بقلم ابراهیم درویش بر پوستر , نقد نوشته است و خواسته از حرمت عکس بابه شهید دفاع نماید . کی جواب هادی را می دهد ؟

در اینکه از عکس نام بابه مزاری شهید سو استفاده می شود شکی نیست . نه در سایت بسوی عدالت بلکه در خیلی از جاهای دیگر و این و ظیفه همه است که نگذارند سو استفاده شود . البته این کار نیاز به یگ تشکیلات , بنیاد و ... دارد که باید پاسدار حریم نه تنها عکس که ارمان بابه شهید و همه شهدای کشور باشد .
برای شما پیمان عزیز ارزوی موفقیت و شاد کامی داریم
»»»

 

و ابراهیم خان درویش هم آمد در وبلاگم چنین نوشت:

 

««« ببرار جان خیلی بی‌انصافی! همین! یکبار بخوان، درست بخوان، بعد قضاوت کن. من چیزی نمی گویم، روح مزاری داور ما است»»».

 

بعد از اخذ این دو جواب، برای رفع سؤتفاهم پیام ذیل را نوشتم و در وبلاگ علما و طلاب جاغوری داخل کشور پست کردم:

 

«««دوستان گرامی طلاب جاغوری سلام دیگری از این دور افتاده خدمت تان تقدیم!

هدفم از اینکه نوشته بودم وبلاگ تان را بند کنید، این بود و است که پاسخی که لازم بود را، برای آقای ابراهیم درویش داده اید و آقای درویش هم اگر فهم سخن بتواند، همین برایش کفایت کرده است. منظورم این است که بیشتر از این بنفع هیچ کسی نیست. من عین خواهش را که از شما کرده بودم، از آقای درویش نیز کردم. بند کردن وبلاگ یا وب سایت، یعنی بند کردن همین بحث!

وب سایت بسوی عدالت را من نه بلکه ما در یک جمع باز کرده بودیم و طرح آن طرح من است. ولی ما در آن وقت و در آن جمع نمی خواستیم این وب سایت چنین باشد که حالا است. پلان ما در آن جمع این بود که ما برای بابه مزاری یک وب سایت مستقل باز کنیم که فقط و فقط انعکاس دهنده دیدگاه ها و آرمان های او باشد که به اساس آن پلان
www.babamazari.com را خریداری کردیم. اما من یک وقت متوجه شدم که از جمع دوستان بیرون انداخته شده ام که تا امروز هم نفهمیده ام دلیل چه بود.

 

پسانتر ها دیدم www.mazary.net باز شده است و من هم خوش شدم. ولی وقتی یک مقدار تعقیب کردم به این نتیجه رسیدم که پلانی که ما داشتیم، با باز شدن وب سیات بسوی عدالت آنچنان عملی نشده است. بناءً تصمیم گرفتم تا www.babamazari.com را دوباره فعال کنم که در روز دهم مارچ 2007 میلادی رسماً در شبکه انترنیت وصل گردید. من به این تصمیم هستم که تا زمانی که این وب سایت تحت کنترول من است، مختص به بابه مزاری می ماند و هیچگاهی به بیراهه کشانیده نمی شود. من این وعده را به تمام هموطنان می توانم بدهم.

بهرحال اگر از پیام قبلی ام که خواستار بند کردن وبلاگ تان شده بودم ناراحت هستید، عذر می خواهم اما باور داشته باشید که من با شما مخالفتی
ندارم و برعکس به فراخ بینی تان افتخار می کنم. اما هدفم این است که وقتی کسی بد می کند و شما بد مکافات می کنید، فرقی در میان باقی نمی ماند. انتظار من از شما که همه از یک منطقه هستیم و شاید بسیاری های ما هم صنفی هم بوده باشیم، این است که فراتر از این چیزها باندیشید. باور کنید تلاش و توهین دوتا ناشسته و خود فروخته در قم، نمی تواند از محبوبیت بابه مزاری در جامعه افغانستان بکاهد. در عین حال اگر آقای درویش با تمام نیرو از جاغوری و مردم آن تعریف و تمجید کند، کیفیت مردم جاغوری بالا نمی رود، اگر بدش را بگوید، از آن کاسته نمی شود. امیدوارم درکم کنید.

سربلندی تان را از خداوند می خواهم
»»»!

 

بعد از این زدنک و خاک باتک، ابراهیم خان درویش نوشته ای دیگری را بنام «آیت الله آصف محسنی شخصیت سیاسی یا دلال مذهبی» در وب سایت بسوی عدالت نشر کرد که در آن جلمه ذیل را با رنگ سرخ برجسته ساخته تا چشم همگان مستقیم به آن دوخته شود:

 

جمله درویش: 

«««... جالب‌تر از همه بعضی خواهان آن شده‌اند که سایت بسوی عدالت به خاطر نشر این رنج‌نامه باید تعطیل شود! ...»»»

 

جمله من: 

«««من بحیث یک هزاره از هردو جانب تان خواهش می کنم تا هم «وبلاگ علما و طلاب جاغوری» را و هم وب سایت «بسوی عدالت» را ببندید. اگر هزاره هستید و برای بهبودی قومای تان کار می کنید، بستن این دو مرکز در همین لحظه به نفع هزاره است که شما هم مسلماً برای منافع هزاره ها کار و فعالیت می نمایید»»».

 

حالا شما قضاوت کنید که چنین شخصی آمده نمایندگی رهبر هزاره ها «عبدالعلی مزاری» را به عهده گرفته است. شما جمله من که خواهان بند کردن وبلاگ و وب سایت شده بودم را، با جمله ابراهیم خان خوب زیر زره بین بگیرید و بعد قضاوت کنید.

 

در عین حال روی تاکتیکی که ابراهیم خان از آن استفاده می کند نیز دقت کنید. آمده از جملاتی چون سنگبری، کارگر، بی نوایی و غیره و غیره استفاده می کند تا بازدید کنندگان را از لحاظ عاطفی تحریک کند چون «هادی بد بخت از سنگبری قم» که حقایق را نوشته بود، طرفدار زیاد پیدا کرد و ابراهیم خان هم عاجل از او کوپی کرد که این خوب تاکتیک است. کدام فرزند هزاره در ایران در سنگبری کار نکرده؟ کدام یک از نویسندگان ما در ایران خرچ و مصرف یک ماهه عیال شان را تکمیل داشته؟ کدام فرزند هزاره در گوشه و کنار دنیا در بانک نشسته و بانک داری می کند؟ منی که در اروپا زندگی می کنم 18 ساعت در 24 ساعت کار می کنم و فقط 6 ساعت برای خود و آل و عیال و استراحت دارم. اروپا زندگی کردن معنی اش این نیست که ما مانند گاومیش ها 24 ساعت خواب هستیم.

 

در ثانی شیخ آصف را نقد می کند و در کنار آن نوشته اش را انتشار می دهد تا مردم را متوجه نوشته نقدی کند که هیچ هزاره ای نیست که بگوید ابراهم خان تو کار بد کرده ای ـ چون همه از شیخ آصف قندهاری نفرت دارند. این نقد کننده قبل از این در کجا بود؟

 

در پناه نوشته نقدی اش از مردم می پرسد:

 

آیا شیخ آصف خوب است و برای هزاره کار خوب کرده؟؟؟؟؟؟؟

مسلماً همه می گویند نه!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

باز می گوید:

 

آیا طلاب جاغوری خوب کار کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همه می گویند نه!!!!!!!!!!!!!!!

 

باز می گوید:

 

آیا آنچه که من گفته ام و می گویم، درست نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همه می گویند کاملاً درست است و آفرین بر تو فرزند پاک قوم هزاره!

 

ببینید این تاکتیک دقیقاً تاکتیک شیخ آصف است که در لویه جرگه از آن استفاده کرد. مردم را گفت: «هرکس که مسلمان است از جایش بلند شود...» کی بود که می توانست بلند نشود؟

 

حرف آخر اینکه وظیفه هر فرد جامعه آگاه این است که وقتی جمله ای را در جای می خواند و یا می شنود، باید بدون غور و برسی نه رد کند و نه بپذیرد. حالا این نوشته و جمله خواه از دوست باشد خواه از دشمن باشد. پذیرش یک مسله و یا عدم پذیرش آن که بعد از دقت و زره بینی شخصی صورت می گرد، شایسته است و نشان دهنده تیز بینی، هوشمندی و خلاصه زنده بودن یک شخص است.

 

ما بحیث یک انسان همیشه باید دقیق باشیم. از نیروی فکری و مغز خود باید کار بگیریم و استفاده کنیم. این مهم نیست که طرف کی است، خواه جاغوری باشد، بهسود باشد، اوغو باشد، تاجک باشد و خلاصه هر کفر و مسلمانی هم که باشد، مهم نیست ـ مهم این است که ما چیزی را بدون دقت نباید بپذیریم و یا رد کنیم.

 

موفق باشید

 

تفریح:

«گل و گلزاره بیری» یک آهنگ تصویری از صفدر توکلی ـ ریشه در یوتوب

 یک آهنگ تصویری از متین جان ـ ریشه در وب سات خود متین جان