خانه گلی

در 28 دسامبر سال 2002 میلادی بود که داود سرخوش، هنرمند محبوب و افتخار آفرین کشور ما، آخرین کنسرتش را در شهر کوپنهاگن دنمارک اجراء کرد. متاسفانه از آن روزگار تاکنون توفیق حاصل نکرده ام در کنسرت دیگری از داود جان سرخوش شریک باشم. در این کنسرت چون میزبان بودیم، از مزه و تزه کنسرت، آنگونه که می باید، کیف برده نتوانستیم. من که هیچ نتوانستم دیگران را خوب نمی دانم چه خاطره ای دارد. نفر زیاد آمده بودند. ما اجازه 2000 نفر را در داخل سالن داشتیم، اما تعداد مردم از 3 هزار هم بالاتر شد. چون شخص ارتباطی با مسؤلین سالن کنسرت و پولیس ناحیه من بودم، هردو آمدند و از اینکه تعداد مهمانان از آنچه که اقرار کرده بودیم بیشتر شده بود، سرم قهر شدند و داد و فریاد کردند.

 

در این کنسرت مهمانان بسیار عزیزی از هرگوشه و کنار دنیا داشتیم که باز متاسفانه نتوانستیم آن ها را آنگونه که شایسته بود، خدمت کنیم. مصروفیت زیاد بود و ما هم در کارهای کنسرت کم تجربه و از سوی دیگر داد و فریاد پولیس و مسؤلین سالن همه دست در دست هم داده هوش پرک مان کرده بود

 

پرودیوسر تلویزیون «ای شرق»، آقای طالب خلاش، فلم بردار و آقای «لایف هینسن» با تمام دار و دستگاه خود صداپرداز این کنسرت بودند. من در آن روزگار در استدیوی همین تلویزیون کار می کردم و وظیفه ام مشخصاْ ویرایش فلم ها بود. بعدها که فلم کنسرت را در استدیو برای ویرایش کردن آوردیم، تمام جریان کنسرت را اساساً در صفحه کامپیوتر دیدم و آهنگ ها یک مقدار دقیق تر و بامزه تر شنیدم. بلآخره از این فلم یک «دی وی دی» تقریباً یک ساعته ساختیم و کسی که صاحب دی وی دی بود، آن را به یکی از دکانداران افغانی که در همینجا دکاندار بود، فروخت و دکاندار مذکور هم تصمیم داشت آن را نشر کند، ولی متاسفانه نشر نشد. بعدها شنیدم که این دی وی دی از کویته یا پشاور پاکستان نشر گردیده اما با همان کیفیت پاکستانی و پشاوری. خوب از این داستان میگذریم...

 

هرچند تمام آهنگ های اجراء شده در این کنسرت عالی هستند اما از میان آن ها، آهنگ «خانه گلی» برای من خیلی بامزه و پر کیف است ـ از اینرو، این آهنگ را آورده ام اینجا تا دوستانی دیگری هم که از این آهنگ خوش شان می آیند، این آهنگ را بشنوند و کیف کنند.

اشعار بکار رفته در این آهنگ چنین اند، اگر اشتباه ننوشته باشم:

یادش بخیر وقتی که خانه گلی بود
تنورک گرم و چای و سندلی بود

ده امو قلای خامه، چه عشق پخته داشتیم
بروی قول خود پا، نمی گذاشتیم... نمیگذاشتیم

 

گمان می کردم که اگر پخته شود کاگل ما
مهر و جوانمردی شود، پخته ترک در دل ما
چند که در کله ما چاق و کلان شدیم خیال
ماند ملال سال نو وای دریغ پارسال

 

نمی دانستم که زمین پوشیده چون ز قیر شود
هرچه گل و سبزه به مثل حس من اسیر شود
کم کمک از یاد من و تو رفت گپای مشترک
آیینه ای قسمت ما افتاد و شد ترک ترک

 

داود سرخوش

برای شنیدن آهنگ، روی عکس کلیک کنید
برای شنیدن آهنگ، روی عکس کلیک کنید

برای شنیدن آهنگ، روی عکس کلیک کنید
گزارشی از این کنسرت را اینجا بخوانید...